سلام خانوما. من تقریبا 3 سال ازدواج کردم و بعد ازدواج با همسرم ب مرکز استانمون اومدیم حالا مشکل من اینه هر هفته از شهرستان خانواده و فامیل خودمو همسرم برا تفریح و دکتر میان خونمون طوری ک ب معنای واقعی از اومدن مهمان ب خونمون متنفر شدم ولی روم نمیشه ب کسی چیزی بگم و بگم ک نیان. ما مستاجریم وب زور خرج خودمونو و کرایه قسط میدیم و همه از این موضوع خبر دارن ولی انگاری براشون مهم نیست ط. همه زنگ میزنن از قبل برا اومدن هماهنگ میکنن ک با ی خونواده دیگه با هم نیان. اینم بگم ک دیسک کمر گرفنم انقدی ک مهمون داشتم.حالا بنظر شما چیکار کنم ک نیان؟
من بچه شیر میدم بعد سر سفره خواهر و دامادمون همش بهممیگن خیلی غذا میخوری امشبم داشتم میخوردم خیی هم ...
اولا ک کسی ک شیر میده واقعا بدنش میکشه! بگو اگه ی ذره علم پزشکی داشته باشین باید فهمیده باشین ک بدن ی خانوم شیر ده بیشتر نیاز داره ک غذای ۲ نفر رو تامین کنه
ضمنا اگر دست کردم توو بشقاب شما اونوقت بیاین اعتراض کنین
اولا ک کسی ک شیر میده واقعا بدنش میکشه! بگو اگه ی ذره علم پزشکی داشته باشین باید فهمیده باشین ک بدن ...
حالا من دوقلوهام شیر خشکی ان پدرشوهرم فک میکنه شیر خودمم میدم ،بعصی وقتا میرم شهرستان خونه شون کلی برام غذا میکشه همش میگه تو شیر میدی باید زیاد بخوری همه از خنده ریسه میرن