2777
2789
عنوان

بچه یه دقیقه بیاید

28 بازدید | 1 پست

دیروز با داد فریادا مامانم بیدارشدم با هپ دعوامون شد یکم اروم شد گفت سوپ درست کن کردم وامونده حلیم داد با ز کلی دعوام کرد گفت تو حتی بلد نیستی سوپ درست کنی دختر نیستی اصلا باید دخترا بمیرن که تو دختر باشی بعد کلی نفرینم کرد گفت سنگ غسالخونه بشورنت منم ناراحت شدم گرفتم خوابیدم بیدار شدم زیر شکمم درد گرفت رفتیم دکتر یهو خوب شد برگشتیم خونه میگه تو الکی میکردی دروغ میگفتی باز دعوامون شد الان رفته بیرو ولی دیشب اصلا نخوابیدم داشتم گریه میکردم دعوا برام مهم نیست ولی میشه بپرسم کسی تاحالا دل درد اینجوری داشته؟

نگران نباش عزیزم احتمالا از ناراحتی و استرسه 

مامانت حتما دلش از یه جا دیگه پر بوده سر تو خالی کرده 

محله ما یک رفتگر دارد،صبح که با ماشین از درب خانه خارج می شوم سلامی گرم میکندو من هم از ماشین پیاده می شوم و دستی محترمانه به او می دهم ،حال و احوال را می پرسد و مشغول کارش می شود....همسایهطبقه زیرین ما نیز دکتر جراح است ،گاهی اوقات که درون آسانسور می بینمش سلامی میکنمو او فقط سرش را تکان می دهد و درب آسانسور باز نشده برای بیرون رفتن خیز می کندبه شخصهاگر روزی برای زنده ماندن نیازمند این دکتر شوم ، جارو زدن سنگ قبرم به دست آن رفتگر ، بشدت لذت بخش تر از طبابت آن دکتر برای ادامه حیاتم است.تحصیلات مطلقا هیچ ربطی به شعور افراد ندارد#کتاب چند کلام ساده
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز