دیروز با داد فریادا مامانم بیدارشدم با هپ دعوامون شد یکم اروم شد گفت سوپ درست کن کردم وامونده حلیم داد با ز کلی دعوام کرد گفت تو حتی بلد نیستی سوپ درست کنی دختر نیستی اصلا باید دخترا بمیرن که تو دختر باشی بعد کلی نفرینم کرد گفت سنگ غسالخونه بشورنت منم ناراحت شدم گرفتم خوابیدم بیدار شدم زیر شکمم درد گرفت رفتیم دکتر یهو خوب شد برگشتیم خونه میگه تو الکی میکردی دروغ میگفتی باز دعوامون شد الان رفته بیرو ولی دیشب اصلا نخوابیدم داشتم گریه میکردم دعوا برام مهم نیست ولی میشه بپرسم کسی تاحالا دل درد اینجوری داشته؟