بچه ها شوهر من یه دختر عمو داره که قبل از ازدواج رابطشون صمیمی بوده حالا نه اینکه فکرای اونجوری کنین . مثلا همبازی بودن . خلاصه وقتی ما عروسی کردیم اوایل ازدواج من دیدم این دختر بازم مثل قبل هی دور شوهر من میگرده و دستشو میگیره و ... که من ناراحت شدم و باهاش دعوام شد و از اون موقع تا الان که خیلی سال گذشته کلا کات و قطع رابطه بودیم با اون دختر و خونواده ش..تا اینکه توی یه مراسمی ما دوباره دیدیمش بعد چندین سال . دوباره چون نقطه ضعف منو میدونست و میخاست حال منو بگیره در گوش شوهرم گفت اگه بغلت کنم زنت ناراحت میشه ؟ شوهر منم چون قصدشو میدونست بلند گفت نه خوشحالم میشه . خلاصه اومد یه بغل کوچولوش کرد که مثلا دلم برات تنگ شده بود . و بعد اومد سر میز ما نشست و هی دست شوهر منو میگرفت و لپشو میکشید و هی سلفی میگرفت ازش و قربون صدقش میرفت.
شوهر من البته کاری نمیکرد ولی خب مخالفتیم نداشت چون میدونست میخاد حال منو بگیره و منم طبیعی به خنده زدم و گفتم میخای ببریمت خونمون اصلا ؟ ( یعنی خودتو جر نده من ناراحت نمیشم) (دختره هم الان شوهر و بچه داره)
آقا گذشت و اومدیم خونه . ولی نمیدونم چرا حالم گرفته شده . بهتون اینم بگم که شوهر من خودش نسبت به من آدم حساسیه یعنی اوایل ازدواج بعضی مواقع روی پسر داییم یا مثلا اقوام غیرتی میشد و الان کمتر ولی بازم هست . مثلا دوست نداره من عکسی از خودم بزارم و ...یه سری چیزای اینجوری..