برای خودم چندبارپیش اومده،بعدفهمیدم من فقط ظاهر زندگی اون فرد رو دیدم،یه چندتاشو میگم،شماهم بگید
چندسال پیش میرفتم کتابخانه،اونجا پشت باجه یه سر چهارده پانزده ساله که فک کنم بچه ی کارمندای اونجا بود،رو دیدم که فوق العاده خوش قیافه بود،طوری که واقعا برام عجیب بود،اززیباییش حیرت کرده بودم،که بعد لحظاتی خودش رو کشیدعقب،فهمیدم رو ویلچر نشسته،فلج بود،پاهاش خیلی لاغربودن😢
یه بارم رفتم ارایشگاه،یه خانومی اونجا بود،که من فک کردم صاحب ارایشگاس،یه جای مجهز وبزرگ
خانوم خیلی خوشگل یود،یه دختر قشنگ هم داشت،من گفتم خوش به حالش،شغلی که مال خودش،زیبایی،بچه سالم ودرآمدخوب
بعد بچش همش توگوشش یه چیزی میگفت،اخرش زنه سرش دادزد،گفت میگم نه!بفهم
من گفتم گناه داره،مگه چی میخواد
گفت،میگه بریم سرخاک بابا،منم نمیتونم،صاخب کارم اجازه نمیده،اگه یه ساعت زودتر برم،بیرونم میکنه
بله دوستان اون خانوم تواون آرایشگاه فقط یه شاگردبود،وخودش خرج بچه یتیمش رو میداد