سلام. من چهار ساله ازدواج کردم. من ازدواج دومم هست همسرم ازدواجه اولش. من یک ماه بعد ار عقد باردار شدم و به اصرار همسرم و اینکه خودمم پنجاه پنجاه بودم برای خواستنش بچه رو انداختم. خواهر هام همیشه ناراحت بودن از این موضوع که چرا بچه رو انداختی اشتباه کردی و اینکه چرا حداقل به روی خونواده شوهرت نیار ودی که داری میندازی که اگه بعدها به مشکل خوردی نگن که عروسمون مشکل داره باید میدونستن که حامله شدی. خواهرم همون موقع به خواهر شوهر بزگم گفت اما اون اصلا دخالتی نکرد گفت به ما ربطی نداره خودشون میدونن. خلاصه گذشت دو سال بعد ما تصمیم به بچهدار شدن گرفتیم ولی به هیچ کس نگفتیم یه کمی به مشکل خوردیم اما مشکل به اون صورت بزرگ و حاد نبود تا این که من فولیکولان با دارو درست شد ولی تا میخواستیم دوباره اقدام کنیم دکتر گفت فیبروم داری وباید برداری چون جای بدیه. بیاید بگم بقیه اشو