منکه هیچ فقط دخترم و اماده کردم بردم مهد اومدم دراز افتادم باز رفتم اوردمش ناهار حاضری درست کردم خوردیم باز افتادم مابینش یکم خونه رو جمع و جور کردم دور و برم خلوت باشه همین پوسیدم تو خونه شوهرم که شب میاد جنازه
این و ان هیچ مهم نیست چه فکری بکنن...غم نداریم بزرگ است خدای خودمان
میزنم گیتارو میخونم 😍🙃میزنی زااار و میدونی🙃من اینجوری خالی میشم 🙃🙃تو اینجوری نمیتونی😔🙃میرم تو ماشینو فقد با ی موزیک داد میزنم. میرم ولی یادت نره. برنده بازی منم 😏برو و دوراتو بزن. میرمو دور نمیزنم 😢😏
صبحانه نخورده خونه رو جمع و جور کردم بعدش رفتم خونه مامانم بعدش شوهرم اومد دنبالم ناهار رفتیم خونه مامانش الانم خونه مادرشوهرمم تو اتاق دراز کشیدم منتظرم شوهذم بیاد دنبالم بریم خونه..
دستاورد خاصی نداشتیم😂
کاربری سوممه😐🔪 خدابعضی از نی نی سایتیارو افرید تا بقیه رو بترکونن..خداقوت پیغمبرای سایت😑💪راستی تیکر عروسیمه 🚶🚶انقد ک من منتظر عروسیم بودمو هی کنسل شد اگ همونو حامله میشدم تااالان چهارپنج تا زاییده بودم😑🤦❤️دعا کنید پولمون جور بشه برای خونه 😢💔 خونه رو بالاخره باهر سختی بود گرفتیم🤩 دعا کنید شریک مون پول بده خیر ندیده😩 من ب دعای نی نی سایت یا ایمان دارمʚ😍ɞ بالاخره۳۰مهر۱۴۰۰ عروسی مونو گرفتیم و با تموم خوشی ها و ناخوشی ها گذشت💜 مرسی از همه اونایی که این مدت پیگیرم بودن💜💜 🙂❤️❤️ محمدرضا و نورای عزیزم بچه های قشنگم امروز فهمیدم مامانی پلی کیستیک داره باید دارو بخوره من به عشق اومدنتون تو دلم میرم دنبال دوا درمون....ولی خواهشا از خداجون بخواین زودی بیارتون تو دلم😍😍😍 مامان و بابا منتظرتونه 🙈😉🥰❤️❤️ کاشکی این ماه میشد منم تاپیک بزنم که باردار شدم💔 با دعای نی نی سایتیا عروسیمو گرفتم خونه رو اجاره کردیم تازه شریکمون بالاخره بعد ۳ سال پولمونو داد.❤️خدایا من عیدی عیدفطرمو ازت یه نی نی سالم میخوام🥺😅❤️ مطمئنم منو دست خالی از مهمونیت برنمیگردونی!!!به حق این روزای ماه رمضون دامن همه منتظرا رو سبزکن🌷🌷خداجون عیدفطر بعد اینک از نماز برگشتم بی بی چکمو ک دیدم هاله داده خوشحال شدم فک کردم عیدیمو دادی منتظر موندم دوباره روز بعد بی بی زدم خط افتاد گفتم حتما مامان شدمو و عیدیمو ازت گرفتم اما درکمال ناباوری دیدم پریود شدم همون لحظه😔💔 ..خدایا آرامش میخوام..ازت میخوام گناهمو ببخشی🥲💚
صبح بیدار شدم کار صبحونه وبچه و بدرقه شوهرم باشگاه بعد اومده تخم مرغ آب پز شو دادم دوتا نون گرفته بود برا صبحانه غر زدم چرا بربری 😐 داتشمیرفتگفتم نهار چی بپزم دو دستی زد تو سرش تو پله ها و رفت😐 منم بلند گفتم وااااا دروبستم بعد دهدیقه دیدم هی زنگ میزنه جواب ندادم بعد پنج تا میس کال پسرم جواب داد گفت گوشی و بده مامان گرفتم معذرت خواهی کرد😐😒 گفت ی مرسی نمیگی نون خریدم فقط غر میزنی😢 منم باز غر زدم هسته شدم همش کارا خونه گفت همه همینن وای حق داری باش خلاصه نهار اومد کلی هم خرید کرده بود بعد نهارم اومد لباس عوض کنه بره سرکار ی دعوا راه انداختم دوست ندارم پیرهن چهار خونه آستین کوتاه بپوشه همه بازوهاش پیدا باشه🤨 گفت چقدر حساس مگه انقدر بازو دارم گفتم حالا هر چی پاری نمیخوام کسی ببینه😐 خلاصه بدرقش کردیم رفت الانم هیچکار خونه نکردم