همیشه با خانوادش و دوستاش میره تفریحو مسافرت برا من یادش میوفته باید بره سر کار پول در بیاره برای اونا همیشه وقت آزاد داره هروقت همو میبینیم با اصرار زیاد منه و زودم میخواد بره😢با اینکه تو گوشی یکریز با خودم حرف میزنه
بهش شک ندارم
مشکلم اینه که چرا برای یه دیدن ساده انقد باید منتظر بمونم انقد اصرار کنم
تاپیک برای سرزنش شدن نیست
لطفا فقط راهکار بدین
خودمم به اندازه کافی ناراحتم
اگه صدبار بگم دیگه هیچ وقت بهش نمیگم باز بعد از چند ماه خودم طاقت نمیارم میگم همو ببینیم
اوا
اشکالی نداره
بش همین هارو بگو
ببین عزیزم دیگه برای بیرون رفتن اصرار نکن مثل خودش باش.جالب نیست که هی شما بخوای تلاش و درخواست کنی برای قرار گذاشتن.بیشتر زده میشه
منم یکی بهم قول میده، قرار کافه میذاره قرار بیرون میذاره.. برا اینکه خرج نکنه میپیچونه ،قصدموم ازدواجه خبر مرگم
حالم بهم میخوره از زندگیم.
اگه بخوام رک و ساده بگم عشق توه اما تو عشق اون نیستی
تو بیتاب و مشتاقی اون نیست
یا عاشقت نیست یا رفتار تو باعث میشه اشتیاقش کم شه
خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
میترسه پول خرجت کنه
