دوستان سلام
دوباره گیر کردم من یک عشقی ذارم که جونشو برام میده و نظامی هستش وضع مالی خوبی دارن ولی خب تو روستا هستن به خاطر گاوداریشون ولی شهر هم خونه دارن این پسر دوینه منه جونشو میده خیلی اشتباه ها کردم چشم پوشی کرده الان چندوقت رابطمون رو هواس من به شخصه به سرش قسم میخورم انقدر که پاک حالا من برای درسم با یکی از فامیل هامون که پسر خیلی پولدار هم هست مادر پدر و کل خاندانشون دکتر های معروف هستن قراره کلاس برام بزاره چون هزینه کلاسا بالاس و این مخه تو همه درسا من پشت کنکوریم حالا عشقم این مدت انقدر گریه کرده دیشب تب کرده بود حالش بده میگ دارم میبینم و میسازم و میسوزم میگ هرچی بخوای برات میخرم هرکلاسی میخوای برو نوکرتم فقط اینطوری نکن باهام نمیتونم به این اقا هم بگم کنسل شده خیلی زشته عشقم انقدر فشار روش اومده گفته فرداشب قبل کلاس بین منو کلاست یکی انتخاب کن چیکار کنم من هم هدف و موقعیت میخوام هم نمیتونم به این اقا بگم نمیشه هم نمیخوام عشقم بره چیکار کنم؟