من سه تا جاری دارم با یه خاهر شوهر... شوهرم بجه اخره خرج باباشو میده باباشم خعلی ب ما محبت داره یعنی بچه هامو منو شوهرمو خعللللللی دوست داره خعلیااا... بعد سره این جاریا و خاهر شوهرم حسودی میکنن هر وخ میریم انگار دشمنشونیم باباشم خعلی ب ما کمک کرده مارو ب جایی رسونده الان شوهرم و.خودم موفقیم و خعلی جلو تر از اوناییم... جدیدا شوهرم ملک گرفته ک داداشاش فهمیدن شر انداحتن میگن بابا پول داده اینا هی میخرن در صورتی ک هیچی نداده و ما داریم خرجی میدیم ب باباش خلاصه دعوا راه انداختن و خعلیییی حسادت میکنن ب بچه هام ب هر جی ک میخریم و اصلا انرژی منفیشون تو زندگیم هست بد نگاهمون میکنن هر چی برای خونم میخرم نمیگن مبارگه و ناراحت میشن تا الان هر چی خریدیم دعوا راه انداختن... نصمیم گرفتم دیگع رفتو امد نکنم چون سره این دعوا انداختناشون ارامشو از من گرفتن.... حالا میخام کلن دورشون خط بکشم ب نظرتون درسته؟دخترای من خعلیییی با ادب و ارومن بر عکس بچه های اونا نمیگم بی ادبن ولی شلوغن ولی اشکال نداره بچن برام مهم نیس ولی پدر شوهرم بچه های منو تعریف میکنه اونا باهاشون دعوا میکنن کلن با این ک من خوش قلبم باهاشون اونا مارو دشمن خودشون فرض میکنن البته ماهی یه بار میدیدمشون حالا میخام اونم نمیبینم میترسم ب زندکیم و خودم و بچه هام ضربه بزنن