خب مجبورن مگه اینا دیپلم انسانی بگیرن.برن کار دانش خیاطی بگیرن.والا ما پدرمون در اومد اون سال تا دیپلم انسانی گرفتیم گریه میکردم و حفظ میکردم اون کتابارو
به نام خدایی که ما رو بنده خطاب نکرد بلکه فرزند خودش خطاب کرد.✝
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
سلام من اگه بخوام مجازی زبان تدریس کنم باید کارنامه یا مدرک بدم؟
کمکم کن یا رب 🥺 میخندم که دنیا به روم بخنده😀الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَ آل مُحَمَّد وَ عَجّل فَرَجَهم🌼أللَّھُـمَ عَجِّلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج به حق حضرت زینب سلام الله علیها🤲🕋
هر نفس آواز عشق، میرسد از چپ و راست ما به فلک میرویم، عزم تماشا که راست؟ .... ما به فلک بوده ایم، یار ملک بوده ایم باز همانجا رویم، جمله که آن شهر ماست مولاناسر از بالین اندوه گرانِ خویش بردارید همه، بر آستان مرگِ راحت، سر فرود آرید چرا آغوشِ گرمِ مرگ را افسانه میدانید؟ چرا زین خوابِ جان آرامِ شیرین روی گردانید؟ چرا از مرگ میترسید؟! فریدون مشیری
هر سال سه دوره نهایی برگزار میشه خرداد، شهریور، دی
من فکر میکنمدی رو خود معلما طرح میکنن
هر نفس آواز عشق، میرسد از چپ و راست ما به فلک میرویم، عزم تماشا که راست؟ .... ما به فلک بوده ایم، یار ملک بوده ایم باز همانجا رویم، جمله که آن شهر ماست مولاناسر از بالین اندوه گرانِ خویش بردارید همه، بر آستان مرگِ راحت، سر فرود آرید چرا آغوشِ گرمِ مرگ را افسانه میدانید؟ چرا زین خوابِ جان آرامِ شیرین روی گردانید؟ چرا از مرگ میترسید؟! فریدون مشیری
به کاکتوس که زیاد آب بدی، خراب میشه؛ حکایت محبت کردن به یهسری از آدمای زندگیمونه :) این که عوض شدی ترس منه شدی بازی دست همه ..میزاری میری بی من .توکه میدونی سخته غمت .از تو دیگه چی سهم منه؟
خودت بخونی بهتر از اینه که همش استرس اینو داشته باشی که نکنه کلاهبردار باشه یا کسی بفهمه یا ...
هر نفس آواز عشق، میرسد از چپ و راست ما به فلک میرویم، عزم تماشا که راست؟ .... ما به فلک بوده ایم، یار ملک بوده ایم باز همانجا رویم، جمله که آن شهر ماست مولاناسر از بالین اندوه گرانِ خویش بردارید همه، بر آستان مرگِ راحت، سر فرود آرید چرا آغوشِ گرمِ مرگ را افسانه میدانید؟ چرا زین خوابِ جان آرامِ شیرین روی گردانید؟ چرا از مرگ میترسید؟! فریدون مشیری