من یکسال و خورده ای عقد کردم
مادرشوهرم از شب عقد مشکل انداخت تو زندگیم تا حالا
حتی تا مرز طلاقم رفتم
مادرشوهرم خودشو به مظلومی میزنه و همه رو یاد میده
خیلی سیاست داره
خواهرشوهرمم زیر زیری کاراشو میکنه
کلا همشون خیلی رو مخ شوهرم میرن و یادش میده شوهرمو
یه خانواده ی بی جنبه هستن و تا باهاشون صمیمی میشی پرو میشن و میخوان همش دخالت و فضولی کنن
من توی این یکسال با خواهرشوهرم و شوهرشو و بچه هایش خیلی خیلی خوب بودم و از جون براش مایه گذاشتم
ولی اون توی مشکلات اصلا بهم زنگ نزد حتی شمارمو پاک کرد و مامانمو و بابامو از اینستاش انداخت بیرون و رفت پشت مامانشو گرفت و به شوهرم پیام میداد با بدکسی در افتادی
من خیلی خیلی احترام میذاشتم و هیچ اشتباهی نکردم
مادرشوهرم خیلی حسودیش میشه بهم
همش شوهرمو یاد میداد و بینمون دعوا مینداخت
یکماه الان مشکلات بهتر شده فقط خانواده هامون با هم خوب نیستن
خواهرشوهرم حالا که تولد دخترش شده و بخاطر اینکه جلوی شوهرش ضایع نشه زنگ زد منم دعوت کرد
میشه راهنماییم کنین باهاشون چه برخوردی داشته باشم
چوری باشم تا دوباره اذیت هاشون شروع نشه
از یه طرفم نمیخوام جلوی شوهرم خراب بشم چون مامانش جلوی شوهرم باهام خوبه سیاست داره
من چجوری باشم؟