سلام فقط گفتم بخندیم و شاد باشیم این تاپیک فقط جنبه فان داره 😊
اول من میگم😊
روز سه شنبه ک شبش یلدا بود نا مزدم بهم پیام داد گفت ک حاضر شو میخام بیام دنبالت بریم بیرون منم ب مامانم گفتم مامانمم گفت باشه برید خوش باشید😁
بعد منم حاضر شدم اومد دنبالم یعنی انقد خجالتی و کم رو هستم ک دیگ حد نداره 😅
گفت بزار دستت رو بگیر م خانومم منم یعنی نزدیک بود سکته کنم😂😂😂😂😂😂
نزاشتم دستمو بگیره بعد رفتیم بیرون ......😂😂😂
مسخره بازی نکردم
آخییی
حتماتازه اولته برا همین😅
من ک سینگل به گورم شما بگید من میشنوم😂
من نامزد نكردم كه خاطره داشته باشم
كلا تو سايت تاپيك ميزاري تازگي كم كسي مياد تو
نميدونم چرا
یه بار با شوهرم رفتیم بیرون نامزد بودیم هوا خیلی سرد بود ما هم هنوز از هم خجالت میکشیدیم رفتیم پارک قدم بزنیم دیدم داره میارزه بهش گفتم سردتونههمونجور که دندوناش میخورد بهم گفت نههه فقط یه حسی رفته تو وجودم که میلرزم گفتم اون حس اسمش سرماست کلی هم خندیدیم😑
ما دزدکی نصف شبا میرفتیم خونه مادرشوهرم شوهرمم دزدکی می اومد خونه ما فاصله خونه هامون بیست دقیقه بود سگا ولگرد همیشه می دویدن دنبالمون یه قسمتی هم باید از کنار باغ رد بشی ترسناکه وای شبا زمستانی چ خوش بود صدا هوهو باد و سگا و تاریکی صحنه ترسناک درست میکرد یخ میزدیم تا برسیم خونه
