بچه ها درآوردند نظر بدین. منم این مشکلو دارم. ۶ساله عروسی کردم ۴ساله بیکاره خیلی باهم دعوامیکنیم . اوایل میگفت من مقصرم یعنی خودش.که کارمون به دعوا میکشه من خودم شاغل هستم عین این چهارسال خرجی خونه دادم کارخونه انجام دادم ولی اون دست به سیاه و سفید نزده. هیچ کمکی نکرده وقتی هم که بهش میگم میگه من خیلی دوستت دارم طلاقم نمیده خیلی وقتا صدامون انقدررفته بالا که همسایه ها اعتراض کردن. دو روز ساکت شدیم. ولی نه من اعصابم میکشه نه اون. خودش هنوزم متوجه هست که مقصره با این حال دیگه من انقدربهش سرکوفت زدم که تو کارنمیکنی همه چیزا افتاده گردن من که دیگه اونم خیلی وقتا دیگه اصلا براش همه چی عادی میشه تا میخوام غربزنم پابه پای من حرف میزنه و هرچی از دهنش درمیاد بهم میگه. من همیشه حق رو به خودم میدم. ولی خب واقعا زیاد سرکوفت میزنم. تو این مدت من نتوستم به هیچ چیز دیگه جز کارکردن فکرکنم.حتی جوری شده که کمترین تفریحی ندارم. چون اعصابم خیلی داغون بوده بهش گفتم برو تا وقتی کارپیدانکردی خونه نیا.اونم ۳روزه که رفته. حتی تلفنم بهم نزده بجز روزاول. من اصلا حال شنیدن حرفام ندارم.تز این طرفم واقعا خسته شدم ازین زندگی .کار پیدانمیشه براش . هربار پیدا میشه یه مانعی ولسه جوانشان کاراش پیدامیشه. کمک کنید بخدااااااااا من به بن بست رسیدم