منو نامزدم دعوا کرده بودیم چند روز پیش و اونم زده بود تو گوشم پدرم اصلا راضی نبود منو بده و خودم اصرار کردم که باهاش ازدواج کنم و کلی تو روی همه وایسادم ...
مامانم رفته به بابام گفته که دعوامون شده و اینا نامزدم زده تو گوشم دیشب که اومد خونمون ما قهر بودیم هنوز
بابام گفت من قسم خوردم تو هیچی بین شما دخالت نکنم چون دخترم بهم اجازه نداده تو هیچ تصمیمی که میگیره نظر بدم 🥺😢(خیلی دلم شکست اینو گفت 💔) اما میخام یه حرف بزنم و دیگم تکرارش نمیکنم هر بحث و دعوایی که مینید سره هر مسئله و قضیه ایی حق نداری دست رو دخترم بلند کنی ما نداشتیم تا الان چندین ساله من به شوخی ام دست رو زنم بلند نکردم اگه یه بار دیگه بشنوم نمیزارم دیگه چشمت دخترمو ببینه بعد نامزدم گفت ببخشید بابا بعد بابام گفت تو اصلا چطور دلت میاد دختری که بخاطرت رو حرف پدرش حرف زده از گل نازک تر بهش بگی ( بچه ها بابام یجوری حرف میزد که میخاست بگه بخاطر تو از من گذشته😭😭😭 خیلی ناراحت شدم الان افکارم بهم ریخته حس میکنم خیلی دل بابامو شکستم دلش هیچ جوره صاف نمیشه باهام بیاید دلداریم بدید خیلی ناراحتم یسره تو فکر بابامم😭😭😭😭😭😭😭😭 حرف میزد من تو اتاقم میشنیدم حرفاشو گریه میکردم