زیرلفظی ندادن پاگشا نکردن شب چله نیاوردن عیدی ندادن عروسی نگرفتن..گفتم عیب نداره بیخیال شدم
ولی اینکه تولد اولین و تنها نوه اشون نیان و دعوتورد کنن و حتی یه تبریک نگن خیلیییی زور دارع..بچم اولین تولدش بود..خاک تو سرشون گداگشنه ها بخاطر صدتومن کادو دعواراه انداختن نیومدن(ادمای سردی هم هستن کلا)
ولی من مشکلم اینه چیکار کنم شوهرم انقد باهاشون گرم نگیره و یکم بهش بربخوره و سرسنگین باشه باهاشون؟؟اصلا برای منو بچم ارزش قایل نیستن ولی شوهرم نمیبینه
شما بودید چیکار میکردید
عزیزم ب شوهرت کار نداشته باش خودت قط رابطه کن
اه چندش از همچین ادمای خودخواهی خیلی بدم میاد
اعصابت رو‌خرد نکن بذار خودش میفهمه روزگار معلم خوبیه
اشتی کردین؟خوشحال شدم عزیزم
ول کن شوهرتون بفکر خودتون باش هر چقدرم بگی لج میکنه بدتر میشه ها خودت سرسنگین باش
واسه هیچ مراسمی دیگه دعوتشون نکن
شوهرت خودش باید عقلشو کار بندازه ولی تو خودت سرسنگین باشه دوری و دوستی دفعه ی دیگه هم مراسم داشتی دعوت نکن....صرفا نه بخاطر هدیه ولی میتونستن بخاطر پسرشون بیان
فقط در گذر زمان میفهمه شوهرت الان نمیتونی کاری کنی فقط جو آروم شد زیر گوشش و پر کن منتهی با سیاست بگو خیلی دوس داشتم تولد بچع مون میومدن پسفردا عکسشو بزرگ شد نشونش میدادم بفهمه بی کس و کار نیست اما... با ناراحتی
ببخشید مگه شما نبودی میخواستی از شوهرت جدا بشی؟
😶
الان هرچی تلاش کنی که شوهرتو قانع و دور کنی بدتر جواب برعکس میگیری ...خودت دور شو و مثل خودشون رفتارکن شوهرتم ب مرور زمان متوجه میشه
هیچوقت یه مرد اشتبا خونوادش قبول نمیکنن حتی اگه سنگسارش کنن خونوادشن هیچوقتم اینو نخواه فقد خودت میشی ادم بده تو خودت فاصله بگیر از من میشنوی
همین که شما حرص نخورید وبرات مهم نباشه وباهمسرت دعوا نگیری سر این مسئله خود به خود سرد میشه
بحث ودعوا که میکنی همسرت بیشتر لج میکنه ،اروم اروم خودش زده میشه
فقط درحد یکی دو جمله گلایه کن اونم با لحن اروم وبگو وای چه حیف شد نیامدن ،تولد یه دونه نوشون بود ودریغ کردن
همین کافیه ،کشش بدی بدتر لج میکنه
همین یکی دو جمله یه گوشه ذهن مرد میمونه وگارد هم نمیگیره
