من خیلی وسواس اسم پیدا کردم تو بارداری از هیچ اسم پسری اونطور که باید خوشم نمیومد هر اسمی هم که تمایل پیدا میکردم خانواده شوهرم میزدن تو ذقم یا میگفتن مشکل داره منم اون اسم از چشمم میوفتاد 9 ماه گذشت و هنوز بی اسم تا آخر به شرهرم گفتم شما که نظز منو قبول ندارید خودتون بزارین من دیگخ نظری ندارم اونا هم همون لحظه خانوادش گفتن سام و این شد اسم پسرم
حالا بچم 6 ماهشه این اسم از بس کوتاهه و بدون آوا خیلی سخت میشه صداش کرد ماکه نمیتونیم نمیچرخه درست همکارای شوهرم دوستاش و حتی خانواده همه میگن سام سام سمبوسه سیم سیم یه دنباله به اسمش میدن که بشه تلفظ کرد
شوهرم گفت میرم عوض میکنم گفتم باشه حالا از اون روز دوباره خواهرش شروع کردن به انتخاب اسم دقیقا همون کاری رو یک بار با من کردن الانم دارن تکرار میکنن
بعدش اینم بگم اصلا و ابدا سلیقه های اسمیمون شبیه به هم نیست به شوهرم میگم این حق منه که اسم مورد نظرمو روی پسرم بزارم از طرفی مادرش میگه غلط کردین نباید عوض کنید میگه منکه تا زنده ام همین اسم صداش میکنم انقدر این وند روز حالم بد شد گفتم ولش کن کاریه که شده عوض نکنیم بعد معنیشو سرچ کردم دیدم فاجعست معنی لغتیش و در لغت نامه دهخدا به معنی سم و زهر و بیماری مرگ آتش سیاهی دیگه دارم خل میشم از یه طرف زنگ زدم ثبت احوال میگه اسم کوچیک رو عوض نمیکنیم