ما با زن عموم ی حیاط میشستیم
ویلایی بود درخت داشتن
ی مهمون داشتن به بهانه بچه ها رفته بود چاقاله بادوم
و انگور نا رس ها رو نوشجان می کرد
با این که ممکن بود زن عموم به من شک کنه
که شاید هم شک کرده بنده خدا اما دلم نیومد لو بدمش گفتم بدنش نیاز داشته حالا ی تهمتم بخوره به من🤭