2777
2789
عنوان

تعبیر خواب

192 بازدید | 14 پست

سلام خواهشا اگه میدونید جواب منو بدید پدرم تازه فوت شده اومده به خواب خواهرم وگفته جاش بوی خاک ونم میده اینجا هارو تمیز کنید من نمیدونم چیکار باید بکنم

یه خونه کوچیک با کسی که دوسش داری میشه یه خونه لاکچری با کلی امکانات😊

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خدا بیامرزتشون     عزیزم زمینی که دفن شدن چاه آب و ... نداره؟  بارندگی بوده؟ سنگ ...

نه هنوز سنگ نذاشتیم نه چاه اینا نبود

یه خونه کوچیک با کسی که دوسش داری میشه یه خونه لاکچری با کلی امکانات😊

عالم بزرگوار مرحوم آیت الله علامه "ملاّ محمّد هاشم خراسانی"* می نویسد:عالم جلیل شیخ محمّدعلی شامی که از جمله علمای نجف اشرف بود به حقیر فرمود:جدّ مادری من، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم الهدی منتهی می شد و سنّ شریفش بیش از 90 سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین : https://namnak.com/imam-hussain-biography.p80835 علیه السلام را در خواب دید که فرمودند:

«به پدرت بگو:به والی بگوید:میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.»

دختر به سیّد این واقعه راعرض کرد، ولی سیّد از ترس عده ای، به خواب اعتنا ننمود.

شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد.

شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد.

شب چهارم خود سیّد،حضرت رقیّه را در خواب دید که به عتاب فرمودند:چرا والی را خبردار نکردی؟!

سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند.

فرشته ساداتم /     تا خدا هست و خدایی میکند / مجتبی مشکل گشایی میکند   

صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم.

حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است.

سیّد در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند، هی می گفت:

«ای وای بر من.. وای بر من.. به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی کنم، می ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم.

سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند.

وقت نماز که می شد سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی داشت و بر زانو می نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. و از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت.

آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه را به سید ابراهیم واگذار کرد.

این قضیه در سال 1242 هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است:«فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» « آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود.»

 پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید.

فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه هستند به گونه ای که هر گاه دست خود را به موضع دردناک بیماری بگذارند فوری آرام می شود و این اثر را از جدّ بزرگ خود به ارث برده اند که این خاصیت، ناشی از نگهداری بدن شریف آن مظلومه به مدت سه شبانه روز است.

این موضوع پیش از این به صورت روضه خوانی از سوی حجت الاسلام سید حسین مؤمنی و حجت الاسلام سید عبدالله فاطمی نیا، در حرم مطهر امام رضا : https://namnak.com/زندگینامه-امام-رضا.p34965(ع) خوانده شده و مورد تأیید علما نیز قرار گرفته است.

فرشته ساداتم /     تا خدا هست و خدایی میکند / مجتبی مشکل گشایی میکند   

حالا کلی میگم


اگه از افکاره روزانشون نیست مثلا در موردش حرف نزدن قبلا که مثلا جای بابا الان سرده و فلان یا نکنه بارون بیاد و اذیت بشه و ....


با اینایی که استخاره و تعبیر خواب بلدن توی قم مشورت کن چون ممکنه واقعا راست باشه

فرشته ساداتم /     تا خدا هست و خدایی میکند / مجتبی مشکل گشایی میکند   
حالا کلی میگم اگه از افکاره روزانشون نیست مثلا در موردش حرف نزدن قبلا که مثلا جای بابا الان سرده ...

باشه ممنونم

یه خونه کوچیک با کسی که دوسش داری میشه یه خونه لاکچری با کلی امکانات😊
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792