یه مامان شاد و پرانرژی که جز شادی و ارامش پسرم چیز دیگه ای مهم نیست ، خونه بهم ریخته مرتب میشه ، چای سرد شده رو میشه عوض کرد ، غذای یخ شده رو میشه داغش کرد، ظرفای نشسته بالاخره شسته میشن اما دیگه بچه هامون 1ساله یا 2ساله یا 3 ساله و ... نمیشن پس از لحظه به لحظه بزرگ شدنش لذت میبرم و سخت نمیگیرم پسر کوچولوی من مامان عاشقته
خودتونو بزور تو دل کسی نچپونید از باسنش میزنید بیرون، از ما گفتن بود:)برام مهم نیست تو راجبم چی فکر میکنی.مهم اینه که من خودمو میشناسم، خودم میدونم چجور آدمیم، دوس دارم چجوری باشم، چجوری بگردم، باور کن نظراتت برای من مهم نیست.چون نظرای تو برای خودته و به من اصن مربوط نمیشه.،،چایی که سرد میشه روش آب جوش میریزن که گرم شه؛ چایی گرم میشه ولی کمرنگ میشه.رابطه ها ام اینطورین ، شاید بعد از یه دعوا یا جدایی دوباره باهم گرم شید ولی اون رابطه کمرنگ میشه ، هیچی دیگه مثل قبل نمیشه هیچی،،بعضی وقتا یه دونه انگشت وسط برای اینکه طرف بدونه چه حسی داری کافی نیست. واسه همینه که دوتا دست داری:)،، برای عاشق شدن ، دوست داشتن کافی نیس اندکی خریت به علاوه گذشت به میزان لازم هم باید بهش اضافه کرد:) تو رابطهای که قراره همش اشتباهات طرفتو ببخشی، یه بار خودتو برای انتخابِ اشتباهت ببخشو تمومش کن،،