منم خیلی ناراحت شدم همه هم تقریبا متوجه شدن منم دیگه داشت خیلی بدم میومد از اون فضا رفتم تو اتاق و گفتم من ک ندیده ی عکس نیستم ک اینجور به من میگه...
بعد دیگه تا اخر باهاش صحبت نکردم و نگاشم حتی نکردم
شب ک برگشتیم مادرم گفت عصبی هستی چرا یهو رفتی تو اتاق😐💔 من همینکه خودمو کنترل کردم جلو جمع قهوه ایش نکنم خودش خیلی بود به نظرم حالا نظر شما چیه؟ شما بودین چیکار می کردین؟