2777
2789

پاتختی و حنا بندونو بله برون اینا

نه که دوستت نداشته باشم...نه!     فقط میترسم ازت..پیچیده ای!    همونقدر که نداشتنت سخته...داشتنتم سخته!همونقدر که بلدی منو بخوندونی... بلدی اشکم رو در بیاری!   همونقدر که مهربونی...همونقدرم بی تفاوتی!     میدونی آدم نمیتونه کنارت اروم بگیره همون قدر که بلدی امن باشی و اروم ، ممکنه آدم رو پرت کنی ته دره:)

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دستمالی که عروس خانم باید نشون بده  

فرزندم،از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که  اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها  فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت  پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم...امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آعوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها وسالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا  تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان دل گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم...شاید روزی آغوشم درد بگیرد،این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...!❤️❤️

نبات تو لباس زیر عروس و خوروندش به داماد، پارچه شب حجله، جارو نزدن خونه روز۱۳بدر 

گفتم:خدایا؟؟؟؟؟دلم را شکستند!!! گفت:هیس!!!!!!!!!! نگران نباش؛ آنها هم برای خوشبختیشان به آسمانم رو می اندازند.....

انتخاب عروس برای پسر

GO HARD OR GO HOME💥💥💥 CAUSE I AM WHATEVER U SAY I AM...IF I WASN'T, THEN WHY WOULD I SAY I AM?? 🧟‍♀️  But I got smarter, I got harder in the nick of time😈☻...Honey I rose up from the dead, I do it all the time😈☻....I'll hold you when things go wrong💞...I'll be with you from dusk 'til dawn💞.........Devil for Devil 😈 Kind for Kind 🤗 It's my attitude 😎 Please don't mind ☻✌🏻.......رفیق شفیق هرکول پوآرو و دشمن هستینگز خنگ ساده لوح 😒👹........There are many things not called poison which can kill a man - Hercule Poirot...   "کاربری که تعلیقش کردی نوشته ی آگاتا کریستی☻" ......  تو فقط دلت بخواد ی روزی مال هم بشیم❤❤التماسش به خدا، حاجت و نذرش بامن❤❤ آهای خوشگل عاشق•••آهای عمر دقایق•••آهای وصله به موهای تو سنجاق شقایق😍...I have died everyday waiting for you...Darling don't be afraid, I have loved you for a thousand years...I'll love you for a thousand more...ای چراغ هربهانه از تو روشن، از تو روشن❤❤❤❤ای که حرفای قشنگت منو آشتی داده با من❤❤❤❤
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792