من خاهر شوهرم و خیلی دوسش داشتم و بهش احساس نزدیکی میکردم چون اسممون ام شبیه همه و اینکه شوهرم خیلی دوسش داره کلا احترام خاصی نسبت بش قائل بودم همیشه مث دوتا خاهر میگفدیم نیخندیدیم وقتی میومد خونه مادر شوهرم چون تو ی حیاطیم از صبح تا شب ک بره میموندم پیشش یا میگفدم بریم خونه ما خلاصه بگذریم ...
چن روز پیش از زبون مادر شوهرم با خنده شنیدم که جلوی خاله ام اینا میگفت اره زهرا دخترم میگه اون عروسمون که زایید از شلختگیش و کثیفیش مدرمون درومد. ببینیم این چی از اب در میاد 😕خیلی ناراحت شدم خیلی درکش نکردم چرا فک میکنه خودش کد بانوعه ولی دیگران شلخته بخدا من ادم شلخته ای ام نیستم 😔بااین سن کمم قد اون ک ۲۳ سالشه خونه داری بلدم😕ازش دلچرکین شدم اعتمادمو نسبت بهش از دس دادم حالا ک شوهرم میگه بریم خونشون هی طفره میرم