عزیزم تاپیکاتو خوندم من خودمم پسرم رو به خاطر قصور پزشکی از دست دادم تازه من اروپام! هفته ۸ بارداری بودم که دکتر پولیپ دهانه رحمم رو برداشت در صورتی که تباید دست میزد! و من لکه بینی و خونریزیم بند نیومد انقدر که عفونت کردم کم کم و عفونت زد به رحم و جفتم رو کند و نهایتا تو هفته ۱۵ باررداری پسرم رو که سالم بود از دست دادم و خودمم تا پای مرگ رفتم. بعدش یاد گرفتم خودم تحقیقات کنم و به هیچ دکتری صد در صد اعتماد نکنم. ماه ها مقاله خوندم و سرچ کردم و با ادما و دکترای مخالف حرف زدم. البته من خودمم دانشجوی دکترای یکی شاخه های تحقیقاتی پزشکی ام و با اصطلاحات اشنا بودم و بهم کمک کرد.
من خیلی هم راجع به نارسایی رحم تحقیق کردم چون میترسیدم واسه خودمم شاید یکی از دلایلش نارسایی بوده باشع! و ایا باید دفعه بعد سرکلاژ کنم یا نه! چون جایی که هستم مثل ایران نبست که انقدر راحت قبول کنن سرکلاژ کنن.
درد های انقباضی که شما داشتی گاها میتونه نرمال باشه و رو دهانه رحم تاثیر نذاره. منم داشتم حاملکی دخترم روزی ۳۰ تا هم داشتم ولی چون دیگه بلد بودم هر هفته یا دو هفته میرفتم طول سرویکس واژینال میگرفتم که ببینم کوتاه شده یا نه. که خوب نشد تا اخرم کوتاه نشد. ولی معمولا دکترا اینو چک نمیکنن مگه کسی سابقه داشته باشه. دکتر شما به هرحال بهتر بود چک میکرده . اگر طول رحمت بلند بوده و یکهو مثلا ظرف یک روز کمشده یا اصلا کم نشده و مثلا جفت کنده شده بله واقعا امکان عفونت بوده! که البته کسی که لکه بینی داره نباید اپلیکاتور بدن حتی شیاف هم میگن بهتره رکتال استفاده شه که اون ناحیه تحریک نشه.
زمانی که شما دردت شروع شده و رفتی دکتر دیگه فرصتی نبوده برای سرکلاژ یعنی هر دکتر دیگه ایی هم اون لحظه میرفتی سرکلاژت نمیکرد. وقتی درد شروع بشه یعتی خیلی دیر شده. اگر درد نداشتی و باز هم با معاینه میفهمیدن کیسه اب تو واژنه باز هم فرصتی نداشتی دیگه چون دیر شده بوده. شما تا زمانی برای سرکلاژ فرصت داری که هنوز دهانه رحم بسته باشه حداقل تا حدودی و به اصطلاح حالت فانلینگ داشته باشع. وقتی دیگه خیلی کوتاه و باز هست زمان از دست رفته.
من خودم چون به خاطر عفونت بچه امو از دست دادم در بارداری بعدی هر دوهفته سه هفته کشتواژینال و ادرار دادم تا هفته ۱۴-۱۵ که مطمن شم عفونت ندارم بعدم کلا رابطه نداشتم و لباس زیرمو هرروز عوض میکردم و اتو میکردم.
ازین که این اتفاق برات افتاده بسیار بسیار مناسفم چون کاملا میفهمم چه حال بدی داری چه قدر خشمگینی و چه روزهایی رو میگذرونی. من هم همین حال رو داشتم تاپیکای اولم رو ببینی شاید متوجه شی چه روزگاز سختی گذروندم و ارزوی مرگ میکردم. ولی زمان کمک کرد درسته که من برای همیشه حسرت اون بچه رو که مفت مفت از اغوشم رفت رو میخورم و هنوزم که هنوزه قلبم برای دستای کوچیکش میگیره ولی الان دختری دارم که خدارو هزار بار به خاطرش شکر میکنم و زندگیم رو زیباتر کرده. شما هم تلاش کن از نظر روحی به خودت کمک کنی. چیزی که خیلی به من کمک کرد حرف زدن با ادمایی با شرایط مشابه بود و همینطور تخقیق کردن و دنبال جواب گشتن که بتونم دفعه بعد جلوی فاجعه رو بگیرم.
از خدا میخوام به دلت ارامش بده. ویتامین سی دی ای وفولیک اسید رو هم خودت بخور هم شوهرت و بعد دوسه ماهم اقدام کن. برات دعا میکنم❤️