دلم میخواد زود تر سرو سامون بگیرم برم خونه بخت 😔
من از دست مامان بابام ناراحتم
شش ماهه باهام مشکل پیدا کردن
نمیدونم چشونه با من
هر روز یه داستان جدید یه حرف خاله زنکی جدید
همین عصر بچه هام را بردم بیرون یکم حال و هوام عوض بشه بابام زنگ زد کلی حرف بارم کرد اومدم خونه یواشکی بچه هام کلی گریه کردم😭الانم از بس ناراحتم خوابم نمیبره
همیشه این چند ماهه دعام همین بوده فقط از خدا آرامش خواستم چیزی که روز به روز داره برام کمتر میشه
از این دلم میسوزه که خانواده خودم دارن باهام این کار را میکنن
همین بابام تا یه هفته پیش تو بیمارستان بستری بود بخاطر کرونای شدید 5تا بچه داره هیچ کدوم پاشون را نذاشتن بیمارستان من براش غذا میبردم کنارش میشستم تا بهش روحیه بدم منتی سرش ندارم وظیفه ام بود حالا یه هفته است مرخص شده سر این که چرا با خواهرت درست سلام علیک نکردی هر روز داره اشک من را درمیاره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
