من یه عروسم تعریف نیست ذات قلبم اینجوریه مهربونم ... قانعم ... ۶ ساله عروسی کردم نه کار درست نه پولی داریم جمع کرده باشین نه نبوده تا جمع کنیم نه بیمه ای ... ولی باز قانعم و میسازم شاکرم چون با غصه نمیتونم کاری بکنم گرونی بدبختی تمام تلاشمونو کردیم نمیشه به کم راضیم ... راهنما گر خانواده شوهریم من و شوهرم بهترین بچه مادرشوهرم هستیم منم بهترین عروس ولی مادرشوهرم راه میره میگه بچه هام بد شانس بودن گیره خانواده های خوبی نیفتادن تو چشم نگاه میکنه این حرفو میزنه ولی به اون بقیه جاریام نمیگه منم گفتم ما هم بدبخت شدیم ما هم ضرر کردیم بنظرتون این مادرشوهر لایق چیه میاد خونه من میمونه حتی یه شب اون بچه هاش تو خونش راهش نمیدن محبت از ما میبینه اولین حرف و زهرشم مال ما ... من و شوهرم عقیده داریم به پدر مادر باید خوبی کرد کمک کرد ولی با این حرف مادرشوهرم میخوام عوض بشم چون دلم شکسته خیلی 😭😢😭😢 بنظرتون دیگه بهش محبت نکنم شمام موافقین تنها بدی مادرشوهریم اینه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
سر سفره میشه نه دست به سیاه سفید میزنه یعنی کیف میکنه دو روز میاد خونم دخترم نداره من مثله دخترم ولی همیشه این واژه تکرار میکنه منم بهش میگم منم شانس نداشتم
بگو مادرجان منظورتون این بود بابام باید پولدار میبود که خرج زندگی پسرتو میداد ؟؟؟؟؟؟ برعکس شده&nbs ...
میگه اره مثالم میزنه فعلانی به دامادش خونه داد فعلانی به دامادش کار داد حالا خودش به پسر کوچیکش خونه ماشین کار داده به اون نمیگه فقط برا من همیشه تکرار میکنه