2777
2789
عنوان

تاحالا اینقد تنهابودی؟

114 بازدید | 21 پست

تاحالا تو خانوادت احساس تنهایی کردی؟

کسی تورو نبینه تورو نشنوه

وجودت اونقد براشون بی ارزش بوده باشه که فقط نفس کشیدنت براشون مهم باشه ولی حالت براشون اهمیتی نداشته باشه؟

یعنی وقتی از دور نگاهشون کنی ببینی چقد بدون تو خوشن توهم باشی براشون تفاوتی نمیکنه چون نمیبیننت اصلا ادم حسابت نکنن نه تو گفتگوهاشون نه تو زندگی هیچی حسابت نکنن؟

تاحالا همچین حسی داشتی؟

میشه برا حاجتم دعاکنی❤️به دعات محتاجم🥺

تو خانواده احساس تنهایی کردم ولی نه به این دلایل

به این خاطر که اصلا حال و هواشون به من نمیخوره.من فرق دارم

https://t.me/zhaazh_khaa  کانال تلگرامم⁦✍🏻⁩ «مرد را انسان معنی می‌کنند و زن را مونث؛ و هرگاه زنی مثل انسان‌ها رفتار کند، می‌گویند از مذکر تقلید کرده است.» سیمون دوبووار♀️=♂️پاترهد🧙🏻فدایی قلم به دست یعقوب لیث صفاری، حکیم ابوالقاسم فردوسی، علامه دهخدا و دکتر معین📝«بزار» نه و «بذار» (عکسا رو میگم)❌ مرگ ‌بر هکسره🤬 حمایت از راجع‌به_نه راجب_✌🏻

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تو خانواده احساس تنهایی کردم ولی نه به این دلایل به این خاطر که اصلا حال و هواشون به من نمیخوره.من ...

منم فرق دارم

خداروشکر حداقل تو عذاب نیستی

میشه برا حاجتم دعاکنی❤️به دعات محتاجم🥺

اره ولی بعدا فهمیدم 

اونا همون ادمای سابقن با رفتارای سابق 

این منم که حالم بده و اونا توی تیررسم بودن 

و انتظار داشتم چیزی نگفته بدونن حالمو 

ولی واقعا نمیشه فهمید 

مگر من از عمق دل خواهرم که حال دلش خوبه یا بد خبر دارم ؟ 

اونم اگه بهم نگه؟؟؟ 

پس دیدمو عوض کردم شدم ادم قبلی 

انرژی مثبت دادم و گرفتم 

و حالم خوب شد 

خودت حال خودتو خوب کن 😊

اسمم سیده سوداست 🍁🥰 24 سالمه و روانشناس 👩🏻‍⚕️ اینجا فقط نظرمو میگم دلیل بر دعوا نیست و دانای مطلق فقط خداست🥰🙏🏻 
بله، خواهرم اینا و داداشم مسافرت مامانو بابام خونه پدر بزرگ و منی ک شب عید تنها بودم و تنهایی سال ...

منم از این تنهاییا زیاد داشتم ولی اونقدتورفتاراشون واضحه ک حتی دلم نمیخواد یه ساعت پیششون بشینم چون احساس بی ارزشی میکنم

میشه برا حاجتم دعاکنی❤️به دعات محتاجم🥺
اره ولی بعدا فهمیدم  اونا همون ادمای سابقن با رفتارای سابق  این منم که حالم بده و اونا ت ...

میدونی مشکل از کجا شروع میشه؟اینکه حرف دلتو بارها بزنی ولی بهش توجه نشه یا بهت بخندن یا انکارش کنن یا بگن نه اینطور نیست ولی رفتاراشون بازم ادامه داره،فقطم با توهمین رفتار رو دارن

همین میشه ک ساکت میشی چون حرف زدنت چیزی رو عوض نمیکنه

میشه برا حاجتم دعاکنی❤️به دعات محتاجم🥺
میدونی مشکل از کجا شروع میشه؟اینکه حرف دلتو بارها بزنی ولی بهش توجه نشه یا بهت بخندن یا انکارش کنن ی ...

قشنگ میفهمم چی میگی منم از وقتی دیدم حرف زدنم چیزیو.عوض نمیکنه بدتر خودم ناراحت میشم دیگه هیچوقت حرف نزدم

آره . اينجوري بودم يه مدت خودمم . تازه اين چيزايي كه تو ميگي خوبه . من بدتر از تو بودم . با تو دشمني نميكنن . فقط بي محلي ميكنن . بود و نبودت فرقي نداره . مثل اينه كه بگي با من دوست نيستن . اما با من دشمن بودن . اون دوران رو گذروندم . ولي الآن ديگه اينجوري نيست . 

اره همیشه هیچوقت براشون مهم نبودم خانواده یه غریبه هست برام  همیشه به خودم میگم تنها کسی ک نگر ...

من ازهمون بچگی براکسی مهم نبودم

چون دختربودم پدرم هزاربار اذیتم زد کتکم زد هردفه جلوم میگفت دخترخوب نیس پسرخوبه یه دخترمیاد هزارتاش بره، مادرم جلوهمه تحقیرم میکرد کتکم میزد من هیچوقت نازکش نداشتم ولی برادرام داشتن

اگه مریضی سرم میومد جای اینکه درک شم روحیه م بهترشه همیشه بخاطر مشکلم سرزنش میشدم مثلا تو بچگی اگه با برادرم بحثم میشد مقصر اونم بود همش ربط میدادن ب مریضیم میگفتن چون بدجنسی این بلا سرت اومده

بزرگترم ک شدم بازم این مشکل ادامه داشت برادرام بزرگ شدن دیگه اگه بایکی توخونه بحثم میشد ازهمشون کتک میخوردم یه روز اونقد کتک خوردم ک سر و بدنم صورتم همه جام کبود دستم ازچندجا دررفتگی داشت که بعد تو بیمارستان متوجه شدم،اونروز تحمل نکردم خودکشی کردم

اونروز ک دیدن دارم میمیرم براشون مهم شدم بردنم نجاتم دادن رفتارشون ی مدت بهتر شد ولی بازم همون اش و همون کاسه بازم پدر و برادرم دست از کارشون برنداشتن

چندین بار ازشون درحد مرگ کتک خوردم فقط بخاطر ی دعوای ساده

پیش روانپزشکم ک رفتم گف پدرت مادرت برادرت بیمار اصلین تو باید بری پیش روانشناس پدرم ی جلسه رفت داروهاشو بهونه کرد و دیگه نخورد

من برا زنده موندن مجبورم از ایناجداشدم چون تحمل عذابایی ک بهم میدن برام سخت شده

کاش بتونم برم سرکار ازشون جداشم دیگه خسته شدم😔

میشه برا حاجتم دعاکنی❤️به دعات محتاجم🥺
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز