من ۱۴ سالم بود رفتم تو ی رابطه و با کلی مخالفتای خانواده ها الان ده ماهه ازدواج کردیم. شوهرم عصبی بود سر کوچیکترین مسائل کلی ظرف شکوند میز پذیرایی رو شکوند خودشو زد بهم بد و بیراه گفت ...خیلی بهم اسیب روحی زد. افسردگی شدید گرفتم کلا تو خونه تنهام بهش میگمماهواره بزاریم نمیزاره میخام برم کلاس کاشت ناخن میگه تو نمیتونی تو فلانی تو بهمانی . بنیه ی هیچ کاری ندارم. تو رابطه جنسیا بیشتر اوقات درست ارضا نمیشم از وقتی ازدواج کردم شروع ب خود ارضایی کردم که این خیلی منو عذاب میده خیلی، نمیتونم ترکش کنم
اومدم ی شهر غریب ن هیچ دوستی دارم ن هیج فامیلی خانوادم از وقتی عروسی کردم ۱ بار اومدت خونم....
خواهرم دو بار اومد خونم ک دعوای شدیدی داشتیم دیگه نیومد دارم دیونه میشم خسته شدم
هرچی بهش گفتم بریم روانشناس و روانپزشک نیومد میگه خوشم نمیاد از روانپزشک و روانشناس. نمیدونم چیکار کنم خیلی احساس بدی ب خودم و زندگیم دارم خسته شدم