داستان اینه که شوهرم ورشکست شده و خونمون و از دست دادیم. پدرم لطف کرد و گفت من یه آپارتمان میخرم که شما بشینید توش اما کرایه کمی ازتون میگیرم. ما هم کلی گشتیم و یه مورد مناسب پیدا شد که فروشنده کمی ناز کرد و جواب دادنو به چند روز بعد موکول کرد. ما در این چند روز عید سراغ اونو گرفتیم اما جواب نداد. تا اینکه یه مورد که من و شوهرم اصلا نپسندیده بودیمش رو پدر و مادرم پسندیدن و علی رغم میل ما دیشب قولنامه کردن. حالا ما خیییییییلی ازین خونه انتخابی و ازین که با اینکه ما گفتیم بده چرا خودشون خوششون اومد و خریدن ناراحتیم و ازون بدتر اینکه امروز زنگ زدن و گفتن اون مورد که دنبالش بودین تازه درست شده و فروشنده موافقت کرده. الان که دیگه دیره...
خیلی ناراحتیم. در وصف نمیگنجه حالمون. پولی نداریم خودمون بخریم. اینا هم مورد دلخواه خودشونو انتخاب کردن. بدتر اینکه اونکه دوسش داشتم امروز درست شده. و اینکه شوهرم مال این شهر نیست و بخاطر من اومده اینجا خلبان که ورشکست شده و خونه هم به دلش نیست میگه ازین شهر بریم.
خیلی ناراحتم... پدرو مادرم خیلی ماهن. خیلی خوبی بهمون کردن. همیشه و همه جا پشتمون بودن اما دلمون شکسته. خونه به دلمون نیست.
نمیدونم قسمته خونه خریدن یا باید صبر میکردیم؟ نمیدونم کار خدا شد؟ نمیدونم به شوهرم حق بدم اینجا بره یا مجابش کنم بمونه؟ آخه عسلویه یه نفر قول کار بهش داده