سلام خانوما
والا این روزها خیلی دچار تنش هستم داستانش هم زیاده ولی خلاصه میگم.من چهار سال سرکار بودم و بنا به دلایلی از جمله بی عدالتی و نامردی بیرون اومدم و الان دیگه موقعیت رفتن به سرکار ندارم فقط دو روز عصرها تدریس دارم
همیشه دوست داشتم شاغل باشم و مستقل باشم و هرچی تلاش کردم نشد که بشه
از طرفی من بچه ندارم و شوهرم هم هیچوقت راضی به بچه نیست واسه همین حداقل سرکار کمتر به بچه فکر میکردم. از طرف دیکه هم اینکه از لحاظ مالی خیلی در تنگنا هستم
مشکل دیگه هم اینکه فکر میکنم چون خونه ام و کار خونه انحام میدم بی فایده است و هزار فکر و خیال دیگه مثل خوره به جونم میفته و اصلا انگیزه ندارم
حتی پایان نامم هم گذاشتم کنار
چیکار کنم؟ واقعا افسردگی گرفتم