سلام بچه ها اونجا ک بودم تنها دغدغم نهایت تنهایی و غربت بود ک خیلی هم سخت بود واسم ولی الان اینجا آرامش ندارم هی میترسم یکی یه چیزی بگه یا ب شوهدم بر بخوره یا ب داداشم چون اخلاقاشون خیلی باهم اکی نیس.نمیدونم چ کنم😥😥 شوهرمم چون اینجا غریبه توقعش از بابامینا زیاده
بشدت دو دل شدم غربت واقعا وحشتناک سخت بود واسم ولی خب اینجام با وجود خوبیاش آرامش ندارم.توروخدا اگه تجربه ای دارین بیاین راهنمایبیم کنید.خدا خیرتون بده