سلام دوستان ... بچه ها من شوهرم مغازه داره و یه همسایه خانم داره چند وقت پیش میرفتیم بیرون شوهرم گوشیش زنگ خورد ( اینو هم بگم یکی از مشتریای همسرم چک آورده بود همسرم نبودن داده بود ب این خانمه .. اینم زنگ میزد ب شوهرم بیا چک و بگیر من من مغازمو میبندم ) داشت تو گوشی خق حق میخندید میگفت ن جون من اذیت نکن دیگ نمیدونم اون خانمه چی گفت اینم گفت تو رو خدا اسم بچمو آورد گفت منو فلانی میاییم پیشت منم فک کردم داره با همسایه های مردش حرف میزنه انقد راحت بود بعد بچه رو ازم گرفت رفت تو مغازه اون خانمه چک گرفت اومد ینی دیوونه شده بودم اما بازم خودمو کنترل کردم خودمو ب اون راه زدم ک هیچی نفهمیدم چند روز پیش ماشینش خراب شده بود رفته بود ماشین اون خانمع رو ازش گرفته بود بعد اومد بچه مو ببرن دکتر گفتم این ماشین مال کیه پس ماشین خودمون کو ؟ اونم گفت ماشینم خراب شده این ماشین محمده ( همسایه شون) نشستم تو ماشین یهم برگشتم پشت فهمیدم این ماشین مال اون زنس کلی وسایل زنونه پشت بود مثل کیف .. بازم چیزی نگفتم ..