2777
2789

شوهراتون ناراحت نیستن وقتی میخواید برید خونه مامانتون؟ و اینکه آیا نسبت به رفت و آمد با خانواده خودش اشتیاق بیشتری نداره؟؟؟

شوهر من چیزی نمیگه ها ولی حس میکنم دلش نیست میاد خونه مامانم ...‌ درواقع احساسم اینه که خونه مادرش شاد و شنگول تره نسبت به خونه مامان من

با اینکه مامانم همیشه اونی که در توان داره مایه میذاره واسه پذیرایی... 

منم دردم اینه که مستقیم نمیگه خوشم نمیاد اونجا تا منم مثل آدم جوابشو بدم خودمو خالی کنم... همش با رفتاراش آدمو اذیت میکنه با زبون نمیگه که وقتی حرف میزنم بگه من اصلا حرفی نزنم تو متوهم شدی...


مامان من هر سه چهار ماه میره خونه باباش ولی همونم بابام غر میزنه😶

با افتخار دختر روستایی هستم🙆‍♀️دانشجومعلمم ترم ۴ کارشناسی پیوسته آموزش ابتدایی میخونم... برای شادی روح داداشم ی صلوات میفرستی🩵🥲

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

عزیزم این طبیعیه خونه مادر خودش شاد و شنگول باشه،خب اونجا راحت تره، همونجوری که ما خونه مامان خودمون راحت تریم نسبت به خونه مادرشوهر.معمولا دامادا خونه پدر زن یکم سنگین تر رفتار میکنن خب

من دم یه دیقه خونه مامانمم 

نزدیکیم 

شوهرم بعصی روزا میاد یکساعت میشینه و میره 

یا اگه دعوتش کنن 

مسلمااونم خونه مامانش راحت تره 

تیکر برای هدف کاهش وزن تاریخ شروع رژیم:۱۸شهریور وزن شروع رژیم:۷۱ هدف اول ۶۷🔒هدف دوم ۶۳🔒هدف سوم ۶۰🔒هدف چهارم ۵۸🔒هدف پنجم ۵۶🔒هدف اخر ۵۴🔒من میتونم و باید بتونم تا عید به وزن مطلوبم برسم💪💪💪💪💪 قد ۱۵۸    کاش افسردگی ازم دور میشد 
اخه مگه مامانت دل نداره

دل داره ولی بحث کنن کار ب جدایی میرسه چیکار کنا بنده خدا 

دم مرگ مادربزرگمم درست حسابی نتونست ببینتش 

ی بار حدود ۴ ماه بود ک اونجا نرفته بود مادربزرگ خدابیامرزم با مامانم قهر کرد گفت چرا نمیای اینجا

تقصیر مامانم ک نیس....  


با افتخار دختر روستایی هستم🙆‍♀️دانشجومعلمم ترم ۴ کارشناسی پیوسته آموزش ابتدایی میخونم... برای شادی روح داداشم ی صلوات میفرستی🩵🥲
اخه یه جوری رفتار میکنه که انگار  به زور اومده

شوهر منم اینجوری بود میدونستم خجالت میکشه، الان بعد 6 سال یکمممم بهتر شد،قبلا خیلی به خودش سخت میگرفت، غذا کم میخورد،میگقت خجالت میکشم، منم اذیتش نمیکردم، خودش کم کم یخش باز شد، یه ذره بهتر شد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792