یک ساعت راه بود، نمیشد الان مشکلم اسنپ نیست،
مشکلم اینه که اینقدر هزینه کردم و اینقدر سختی کشیدم
رفتم اونجا خواهر شوهر کوچیکه مثل چی اخم کرد تا من رو دید و رفت تو خودش تا آخر شب
به شوهرم میگم دیدی خواهرت سر حال نبست زنگ نمیزدی من بیام، گفت خوب بود قبل اینکه تو بیای
جالبه همین خواهر شوهرم اینقدر با دامادشون که میشه شوهر خواهرش میگه میخنده، با من اخم میکنه