خانومه که کاغذو میداد بهم گف وا ضربان قلبتون چرا انقد پایینه؟ به تظرم ببرین به استادتدن نشون بدین حتما
دوستم هم نگران شده بود، ولی من سِر بودم انگار، هیچی نمیفهمیدم، فقط هی با خودم میگفتم میدونستم...میدونستم...
بردیم پیش استاد، ولی بهش نگفتم که مربوط به خودمه گفتم مال یه بیماره استاد، اونم خودکارشو برداشت دونه دونه مشکلات قلبیمو دورش خط میکشید و توضیح میداد که چقدر غیرعادی و نامنظمه...
منم ثانیه به ثانیه بیشتر سرم گیج میرفت...
دوستم فهمید فشارم افتاده رفت برام شکلات آورد...بچه ها خیلی نا امیدم، حس میکنم خیلی جوونم برا بیماری قلبی، دلم خیلی گرفته خیلی زیاد...