دلم یه اکیپ دختروپسر و سفر به شمال خواس😐

سعی کن 

منم خودم گاهی از نظر دیگران روابطم صفر ولی اون زمانا که بیست سالم بود میگشتم دوست پیدا میکردم بعد مثلا من با دونفر دوست میشدم اون دو نفرم با دونفر دیگه بعد به هم معرفی میشدیم و با هم قرار میذاشتیم خونه هم میرفتیم واسه تولد و دوره 

خدارو شکر هممونم دخترای خوبی بودیم اهل کار بد نبودیم 

با دوستای دانشگاه یا کلاس زبان سینما و کافه و رستوران میرفتیم 

اون زمانا قرار میذاشتم با بعضی هاشون میرفتیم با هم خرید عید یا تابستون بماند یه دوستی داشتم اول خرید خودشو انجام میداد و منو معطل میکرد بعد که خریدش تموم میشد میگفت وای مامانم زنگ زده من باید برم چند بار این بلارو سر من اورد و منم دیگه پشت دستمو داغ کردم باهاش جایی برم

چقد خوب با دوستات اینور تونر میرفتین من تو این چند سال 

فقط یکی دوبار با دوستام جایی رفتم اونم به زووووووور

به نظرت برا من زوده با دوستام کافه و خرید و اینا برم؟؟ 

الان هفده سالته؟

والا زمان ما که هفده ساله بودیم یه ذره بیرون رفتن سخت تر بود و انقدر مرکز خرید و سینما و اینا نبود البته خودم از هجده شروع کردما

بعد دیگه از هجده بیست سالگی حتی دکترایی هم که میخواستم برم تنها میرفتم ولی ادم میشناسم چهل سالشه میخواد بره دکتر ده نفرو دنبال خودش راه میندازه

اگه دختر عاقلی هستی اره به نظرم ادم عاقل از پونزده سالگی هم میتونه بره بیرون

اتفاقا یه دفعه با دختر خالم اینا پونزده سالگی رفتیم رستوران وشهر بازی و ...تنهایی خیلی هم خوش گذشت

خوش بحالت 

من 17 سالمه تو چن سالته؟ 

آره همه میگن عاقلم 

دختری نیستم که اهل دوس پیرو اینا باشم  

ولی خانوادم نمیزارن پدرم به شدت مذهبیه من اصلا نمیتونم فکر اینو کنم که با دوستام یا تنها جایی برم 

واقعا خستم 

دوستام خیلی نسبت به من آزاد ترن اونام تقریبا هم عقیده منن

فک نمیکنم درست بشن که من بزارن یکم مستقل بشم 

دانشگاهم که رفتم درس خوندم خاستگار خوبش بیاد میرم 

با اینکه القا دوست ندارم زود ازدواج کنم ولی خب مجرد باشم چیکار کنم با این همه محدودیت 

عه هم سنیم😁

من قمم ولی تهرانی هستم 

اولین دختری؟

یه دوستی داشتم دختر اول بود باباش هیچ کاری نمیذاشت بکنه 

البته عموم هم همینطور بود

از دختر دوم انقدر ازادشون گذاشتن که دیگه دختر دوما داشتن از اونور بوم می افتادن 

جالبه بابای دوستم دختر دومیشو با من تنها میفرستاد مسافرت ولی دختر اولی تا سر کوچه حق نداشت بره 

به نظرم باید اعتمادشو جلب کنی 

آره دختر اولم تک دخترم هستم  فقط یدونه داداش دارم

ببین بحث اعتماد نیست 

خیلی مذهبیه بابام 

خیلی باهاش اختلاف عقیده دارم 

خیلیم متعصبه ولی مامانم خیلی اینجور نیست 

آره ما یه اکیپ خفن داشتیم اتفاقا با شوهرمم اونجا آشنا شدم اما متاسفانه بیش تر دوستامون رفتن خارج و بقیه هم رفتن شهر های دیگه

الان دیگه نداریم 

هییییی

من عاشق شماااالممم😍😍😍

همشهری هستیما 

من بابام کرجیه  مامانم تهران تمام فک فامیلامونم تهران کرجن 

با خاطر کار بابام قمیم من قم به دنیا اومدم حالا نمیدونم کجایی میشم😂

مامانا هم رگ خواب اینطور مردارو خوب بلدنا

دست به دامن مامانت شو

بابای منم یه ذره سنتی بود بعد خیلی نگرانم بود که یه وقت یه اتفاقی تو خیابون برام نیفته و ...

ولی مامانم خیلی باهاش صحبت کرد که دیگه بزرگ شده و ...