امروز از صبح اصلا حالم خوب نیست،چند روزه که تو خونه ام و بیرون نرفتم،وقتی ام به شوهرم میگم بریم بیرون بهونه میاره،دلم خیلی گرفته،مامان و بابامم خب مشغله و زندگی خودشون رو دارن نمیخوام ذهنشون بیشتر از این مشغول من هم بشه...
امروز از صبح فقط دارم گریه میکنم هی به شوهرم میگم بریم بیرون نمیبرتم،یه لحظه میگه بریم بعد میگه من ی کم بخوابم،تا میام حاضر شم دوباره بهونه میاره که فردا بریم...
بعد دوباره راضیش میکنم که بریم میگه هیچی نمیخریما ...
خیلی افسرده ام دلم میخواد لباس بارداری بخرم،سیسمونی بخرم،برم عکاسی عکس بارداری بگیرم و...ولی اصلا شوهرم همکاری نمیکنه
حس میکنم هیچکس حواسش به من و نیاز هام نیس
هیچکی حرفامو نمیفهمه