متسفانه نه من ن شوهرم نماز نمیخونیم...ولی ب خدا اعتقاد داریم...من یک سال پیش خواب های بدی میدیدم...خواب های ک ب هرکی میگفتم پراش میریخ..
ولی همشو میزاشم ب پای اینکه تازه ازدواج کردم و تنها شدم ومیترسم یا اینکه زیاد میخوابم وخسته نیسم..بیشتر شکل شوهرم بودن. سالی میشد ک راحت شده بودم از وقتی سر کار میرفتم خسته میشدم و اصلا خواب نمیدیدم
اما بازم تازگیا سر کار نمیرم و زیاد میخوابم..
چند روز پیش نزدیک های ساعت 6خواب بودم هوا تاریک بود هنوز جراغارو روشن نکرده بودم
حس کردم پتوم کشیده شد...بیدار شدم ولی نمیتونسم تکون بخورم...ی اقای ک شکل شوهرم بود..اومد تواتاق اومد رو تخت و رو دس من خوابید...شایدم سعی داش بغلم کنه...من تمام این مدت سعی میکردم بسملا بگم ولی نمیشد...چشمم ب قرآن رو کمد بود...ک ی هو..همه چی تموم شد...اونم نبود...شوهرم ب ی دعا نویس زنگ زده اون میگه احتمالا دعاس...ولی من ب این چرتو پرتا اعتقاد ندارم و فک میکنم خوابه...ولی اینکه همش با شوهرم دعووام میشه دو دلم کرده نظرتون چیه
؟