فردا جاری ام میخواد بیاد خونم

ثمین‌جان خیییلی ممنون که اینقدر با حوصله به پست هام‌جواب میدی.

موانعی که باعث میشه نتونم خیای از نقشه هارو احرا کنم رو بهت بگم. شغل همسر من شیفتی هست و منم اون‌مدت که اون‌نیست میرم‌خونه پدرم. هم همسرم‌هم پدرم قبول نمیکنن تنها بمونم و همین رفتنم باعث میشه  فکر کنه ده دلتنگ نیستم و نیاز نیست بیاد و...

در مورد نرفتن خونه اقوام خانواده ام رو چیکار کنم ول نمیکنن  که بیا و.. اتفاقا میتونم تحمل کنم ولی پدر و مادرم از بس زنگ میزنن بیا که منم میرم هم من‌نمیتونم مقاومت‌کنم هم از بس اونا جمع میشن نرفتنم خیلی تو چشمه برای خودم‌هم بد میشه.

شیفت همسرم در شهر پدر و مادرش هست و در هرصورت اول و اخر شیفت و گاهی اوقات وسط شیفت‌ تنهایی میره اونجا یعنی در هرصورتی اون‌میره و اینکه چون‌پدرش تنهایی خونه اقوام میره به نطرش عادی بدون زنش بره یا خانمش بدون شوهر!!

ثمین جان ببخشید پسرم بیدار شد بعدشم‌گوشی ام خاموش شد. من‌چجوری همسرم رو به این باور برسونم به قانون هایی که میزاریم پایبند باشه اون لحظه میگه باشه و حرف های خوب میزنه ولی در مواقعی که باید اجرا نمیکنه.

اصلاباورهایی که تو خونه پدرو مادرش داره انگار تو کل سلول هاش هست تغییر نمیکنن و فکر میکنه اونا درست ترینن. ما ۵ ساله ازدواج کردیم فقط چیزی که تو ذهنش بوده و قبول داشته اجرا میشه هییییچ چیزش تغییر نکرده صحبت میکنم باهاش میگه باشه ولی همون لحظم ته دلش معلومه راضی نیست.

خواهرم یک هفته اس زایمان کرده و مادرم عمل کرده نمیتونه مراقبش باشه باید یه وقتایی برم بهش سر بزنم بچه اولش هست.

بعد اون ببینم میتونم اجراش کنم البته اون خودش میره خونه پدرش.

این حاضر نیست به این دلیل که من‌نمیرم آشتی کنه بدش میاد ها ولی کوتاه نمیاد تا من از رو برم که من سریع بعد ازش استفاده نکنم. 

صبح بیدار شده برعکس همیشه به پسرمون نرسیدو گفت برو پیش مادرت. بهش گفتم منو ببوس نبوسید. 

منم گفتم نشون داده احترام میزارم بلد نیست احترام بزاره و به قول خودت بهم خوش نمیگذره باهاش به همین دلیل نمیمونم. گفت ولم کن دیگه نه کاری باهات دارم نه کاری داشته باش باهام. منم گفتم تو چرا وقتی خونه نموندی یا پدرم رو که میبینی سلام علیک هم نمیکنی میگی باید همچنان خوش باشیو بیای بغل ام و فقط من برات مهمباشه. قاطی کرد ولی برعکس همیشه دادوبیداد نکرد و رفت بیرون

من دوماهه مثل خودش نه زنگ میزنم نه جواب میدم نه میرم خونه شون بهش گرون اومده ولی هنوز کاری نکرده. البته تو این‌مدت اون یکی برادر مجردش و خواهرش وپدرش اومدن تحویل گرفتم. 

میشه در خواست دوستی دادم قبول کنی؟

اره خیلی سرسخته .

مرسی برام دعا میکنی. شاید من ام بعد حل مشکلاتم بهش گفتم و اینجوری یه سری از عادات از سرش افتاد