سلام ، شوهرم رو تخت دراز کشیده بود،دخترم پرید روش یکم شوخی کردن باهام منم رفتم پیششون هی با بچم قلقلک میدادن همو منم رفتم بینشون شوهرم قلقلک دادم اونم اومد سمتم هی قلقلک داد منم دستم خورد به بازوش جای چنگم موند ، داغ کرد گفت تو چنگم زدی دعوامون شد بحث کردیم باهم،خره نمیفهمه میگم خب وقتی تو قلقلک میدی انتظار داری من دفاع نکنم عمدا که چنگ نزدم،حالا قهریم من تو اتاقم اون تو پذیرایی،فردا هم خواهرش خونمون دعوته ،چیکار کنم بنظرتون؟
آخه چرا بدبختو چنگ گرفتی ،شوخی بود دیگه،خودتو جمع میکردی
خدا تو دستمو بگیری،شاید به مو برسه ولی پاره نمیشه/قسمتی از دلنوشته میرزا تقی خان امیرکبیر در شب قدر:خدا،امیر تویی،کبیر تویی،تقی همون شاگرد آشپزه،تو راه رو بهم نشون بده .../ کار خوبه خدا درست کنه،سلطان محمود کیه( اینو سرچ کنید)/خدا هر کی که این امضا رو میخونه حس خوشبختی رو بهش اعطا کن