یه بار دختر من از دانشگاه می اومد یه ساک دستی داشت ظرف غذاش کیف پولش که کارتهاش همیشه دوسه تا چک پنجاه تومن توش میزاشت برای روز مبادا با پول کارت مترو از همه مهم تر یه روسری برام خریده بود کلی هم گرون خریده بود اومد مترو سوار بشه دید ساک دستش تیست برگشت از اتوبوس پرسید گبت چیزز نبود تازه اخر همه پیاده شده بود بچم پول مترو هم نداشت بیاد تا پدرش بره بیارش از دوستش قرض گرفت اومد
عزیز اتشاله که پیدا بشه ولی غیدشو بزن