جریان تولد یهوبی نی نی
سلام دوستان پسرم ۱۵ مهر متولد شد
دوستانی ک در جریان تاپیکم نبودن
دوروز درد داشتم ولی خوب میخواستم از ماه صفر خارج شم تحمل میکردم تا نهایت صبح پانزده مهر خونریزی افتادم
شبش دردام به هفت دقیقه یک بار ۴۰ ثانیه رسیده بود ک ب همسرم گفتم فک کنم دیگ اینا درد زایمانه
از اون جاییکه سزارینم هم باید میشدم دکتری ک چکاپ میرفتم گفت باید زودتر بری بخوابی دکتری که قرار بود سز انجام بده برای شنبه نوبت زد
صبح پنج شنبه ک شد شوهرم جایی کار داشت گفت بریم بیارستان گفتم نه فعلا میتونم تحمل کنم اونم رفت ب کارش برسه
منم اول گرفتم کیفو وصایل ضروری رو اماده کردم شبشم شوهرم خونرو جارو زد و مرتب کرد لباسارو ریختم ماشین روشن کردم ماشین ظرفشویی کارش تموم شد گفتم خوب اونارو هم جابجا میکننم
ولی اول رفتم موهامو رنگ گذاشتم یکی دو تا لباسام ب دوخت نیاز داشتن گذاشتمشون کنار چرخ بعد حموم بدوزم
رفتم حموم ک موهامو بشورم ک یکدفعه دیدم خونریزی افتادم
بقیشو پست بعد میگم