)کلبه دوستانه)درو دل کنیم.

من متولد ۸۵و حدودا سه ماهی متوجه خیانت شدم خیانت پدرم و وقتی ک فهمیدم این ماجرارو دقیقا یادمه بهم شو بدی وارد شد (حمله عصبی.حمله قلبی خفیف)در حدی ک  کم مونده بود همونجا تموم کنم.خیلی ناراحتم انقدر گریه کردم چون بابامو خیلی دوست داشتم و دارم (الانم دارم با گریه تایپ میکنم)همه میگفتن بابات تو رو بیشتر از همه دوس داره اما از وقتی این ماجرارو فهمیدم دارم عذاب میکشم.میگم کاش من مرده بودم  ک این همه زجر نمیکشیدم.و زجر کشیدن مادر مو نمیدیدم.بعضی وقته فک میکنم من یه موجود حرومزادم.چون بابام  با اون ۶سال دوست بوده و ۲ساله ک عقد کرده و چن وق پیش عقدشون تموم شد(صیغه ی محرمیت) واسه اون زنه طلا خرید در حالی ک ما زمستونو با کفش تابستونی میگذرونیم وضعش مالیمون خوبه متوسطه.الان من از همه ی مردا از ازدواج میترسم. و اینم بگم زنه بی حجاب بود وبا چن تا مرد هم زمان در ارتباط بود خودش میگف ک زودتر نمیومد یکی دیگه منو برده بود.(امیدوارم منظورمو متوجه شین) و اما ما بابام با همچین زنی بوده اونوقت ما لباسا بلند چادرا جلو حق آرایش نداریم حق نداریم اینستا داشته باشیم  حق نداریم با ی جنس مذکر حرف بزنیم.....خیلی سخت گیر اما بگم ک من هنوزم بابامو دوس دارم اما با قلبی شکسته و خالی از هرگونه گهر پدرو دختری😔😔😔😔😢😢پدرای عزیز اگ بچه دارین مخصوصا دختر (روحیشون ضعیفه و بابایین نسبت ب پسرا)ب هیچ وجه  ب غیر از همسرتون سمت کسی دیگه ای نرین....لطفا چون اونا داغون میشن