سلام من پدرم فوت کرده و۷ ساله ازدواج کردم منو و مادرم هر دو در شهر های دیگه زندگی میکنیم .مادرم بعد از فوت پدرم هر وقت اومد خونه ما شوهرم باهاش حرف نمیزنه و بی محلش میکنه نمیدونم چطوری با شوهرم رفتار کنم خیلی بهش میگم و قبل از اومدن مادرم باهاش صحبت میکنم ولی اصلا گوشش بدهکار نیست .و منو با این کارش آزار میده .مادرمم ناراحت میشه ولی بخاطردیدن من و نوه ش میاد حالم بده بین دوتاشون گیر کردم میتونید راهنماییم کنید چکار کنم چطور برخورد کنم که این اتفاقاا دیگه نیوفته و شوهرم ادب شه کسی بوده این مشکلو داشته باشه؟
من مادر نميشوم تا فرزندم را عصاى دستم كنم...من مادر نميشوم تا پيري و كورى ام را به فرزندم تحميل كنم....من مادرنميشوم تا بهاي قطره شيرى كه به كودكم داده ام پس بگيرم....من مادر نميشوم تا فرزندو وابسته و بيمار تربيت كنم و افتخار كنم به اينكه فرزندم مرا بر همسرش ترجيح ميدهد....من مادري بيمار نيستم...من مادر ميشوم تا انسانى سالم و مستقل تربيت كنم،مادرميشوم تا انسانيت را به فرزندم بياموزم.انسانى قوى و درستكار و خوشبخت....كودكم وظيفه اي در قبال من ندارد....بلكه من مادر او هستم و موظف به خوشبخت كردن فرزندم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
به شوهرت بگو روزی که من انتخابت کردم تورو باخانوادت خواستم توهم منو با خانوادم بخواه بعدشم یکم سرسنگین شو
من پرستارم.وقتی وارد این رشته شدم به خودم قول دادم همیشه عشق و محبت بدم به همه اون کسایی که دردمندن و بهم احتیاج دارن :)پس فکر نکنین کادردرمان همشون عصبی و بداخلاقن