یه سگ خونگی داریم که شوهرم عاشقشه.حیوونی مریض شد بعد با کلی دوا ودرمون الان کمی حالش بهتره.بیشتر شبا حتی شوهرم خواب بود و یا سرکار، من با سرنگ بهش غذا میدادم تا دوام بیاره.
امروز به شوهرم پیام دادم اینهمه کار کردم چی برام میخری😌
بعد برگشته میگه یه رژ میخرم برات!
کاری ندارم که اون حیوون انقدر مظلوم بود که دلم نمیومد اذیت بشه و کمکش کردم تا خوب بشه،اما حقیقتا اگه شوهرم جلوم بود دلم میخاست بکشمش!بهش پیام دادم ورشکست نشی سلطان!😒😒😒