2777
2789

دیروزعصرشوهرم خواب بودساعت 5/30بودگفتم منوبچه هادلمون گرفت توخونه بریم یه دوربزنیم سریع گفت نه امابعدچندثانیه سریع گفت پاشین تابریم رفتیم یه دور ماشین زدیم بعدگفت برم بستنی بگیرم منم ترسیدم بدش بیاد چیزی نگفتم چون بچه هام گفتن بریم من دیابت دارم نمیتونم بخورم اگرم نخورم اقابدش میادهمشومیریزه دورگفتم بخاطر بچه هام چیزی نگم گرفت وایسادم یه جاخوردیم بعداومدیم که بیایم خونه یه خانمه که قبلاً مسافرش بوده زنگ زدگفت بیادنبالم مانزدیک خونه بودیم میخواست ماروپیاده کنه بره منم گفتم ماهم بیایم مشکلی داره مارفتیم آقااخم کرده بودم حرف نمیزد

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

هستین بقیشوبگم چی به سرم اومد

بگو 

بمیرم برات 

با افتخار طرفدار شر اعظم(ش.ن)😎🌹🦅حامی حیوانات🐶❤️متنفر از کسایی که ادعای دین داری دارن و ریا میکنن😏✋🏻ریپلی جر و دعوایی بزنی بدجور ضایع میشی پس شاخ نشو😂شیرازی اصییییل😻

گفتی لایکم‌ کن لطفا

من کساییو تو زندگیم داشتم که یه ثانیه فکر نبودنشون اشکمو در میاورد همون آدما الان واسم فرقی با یه غریبه ندارن فقط میدونم که یه زمانی میشناختمشون؛؛؛واقعی دوسشون داشتم و کلی خاطره باهاشون داشتم ولی دیگه واسم هیچ اهمیتی نداره که کجان و پیش کین و چیکار میکنن و باید اعتراف کنم که دیگه دوسشون ندارم و نیازی هم به بودنشون ندارم؛؛؛؛میخوام بگم زمان بدین؛؛همیشه زمان همه چیزو حل میکنه به مرور؛؛حتی چیزایی که فک میکنین هیچوقت حل نمیشه....
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  1 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  35 دقیقه پیش