من به زور مامان بابام میرفتم کلاس زبان و علاقه ای نداشتم الان چند سال ول کردم از اون طرف هر وقت بهشون میگفتم فلان چیز رو برام بخرید میگفتند میخواستی کلاس زبانتو بری که حالا دستت تو جیب خودت باشه
سه ماه پیش گفتم برام این کفش رو بخرید نخریدن منم باهاشون تا الان قهر بودم امروز کفش رو برام خریدن و توقع دارن آشتی کنم
قبل کلاس زبان خیلی دلم میخواست برم کلاس گلدوزی که نصف خرجمو خودم در بیارم الان بهشون بگم اگه میخواهید من باهاتون آشتی کنم بزارید کلاس گلدوزی مو برم
خواهشمندم کمک کنید
ن رفتار تو درسته
ن خانوادت
😐
اشتی کن بابا گرفتن که
چند سالته؟
حس کردم خودمی
نه نگو
اینجوری فکر میکنند میخواهی باج بگیری ازشون
یکی دو روز دیگه عنوان کن که به کارهای دستی علاقه داری و دللت میخواد کلاس برای
با روی خوش بگو بعد هی ذوق کن اگر برم خونه رو با هنرم زیبا تر میکنم
خب دختر با استعدادی مثل تو حیف نبوده بعداز چندسال کلاس زبانتو ول کنی و باید بهت آفرین گفت که به جای خوردن و خوابیدن گوشه خونه دنبال یه مهارت هستی که خودتو توش بالا بکشی.
خانوادتم نگرانتن ولی خوب بلد نیستن مطرحش کنن. دوس دارن مستقل باشی برعکس بعضی پدرمادرها که در حق بچه هاشون ظلم میکنن و اونا رو خیلی محدود میکنن یا اجازه نمیدن مستقل باشن. تین خیلی خوبه که خانوادت دوست دارن تو رو کلاسای مختلف بفرستن و تورو مستقل بار بیارن. از یه طرفم میگن نکنه باز تورو یه کلاس دیگه بفرستن و نصفه نیمه رهاش کنی.
کفشتم که واست خریدن دختر خوب. قهرکردنم کار قشنگی نیست دختری با کمالات تو نباید خواسته هاشو با قهر کردن بیان کنه.
و چشم رو هم بزاری میبینی ۳۵ سالته و انقدر غرق در مشکلات زندگی خودت شدی که با یادآوری این روزا اشکت درمیاد و لبخندی گوشه لبات میفته.
من دوست دارم کلاسی که بهش علاقه دارم رو برم و هدفم هم اینه که ادامش بدم
بعد هم هر چی بهشون میگم بیاید بریم پیش مشاور میگن حرف ما راست
حالا اون دختر عمه عفریتم که این همه کلاس زبان رفت چی شد هیچی...
الهییی عزیزمممم. من حاضرم به جات برم😄
از شوخی گذشته اگه با صحبت قانع نشدن در نهایت وانمود کن که قبول کردی با خواسته هاشون. بگو بزارید این یه دونه کلاسمم برم علاقه دارم. اینو که رفتم بعدش هرکلاسی که شما بخواید میرم.
اینکه بابات اصرار داره که باهاش بری خب اینم نشونه ی علاقه اش به توئه. وگرنه کلا کاری به کارت نداشت. ولی خب اون براساس تفکرات خودش فکرمیکنه که با زندگی در اونجا تو خوشبخت تر میشی.
سر این موضوعات وطن و این چیزا هم باهاشون کل ننداز. بگو باشه میام اول این کلاسمو برم.
خارج از کشورم به عنوان سفر میتونی بهش نگاه کنی نه زندگی. تجربه ی خوبیه. همینم خودش میتونه کلی به برنامه ها و اهداف آینده ات کمک کنه. به عنوان یه تجربه و یه سفر و یا یه بیزینس بهش نگاه کن.
کلاس گلدوزیتو میتونی هم اینجا ادامه بدی و هم اونجا. میتونی از سبک های اروپایی هم استفاده کنی. خودت طراح شی. ترکیبی از یه کار شرقی غربی ارائه بدی.
ان شاءالله ایران که به هدفت رسیدی میتونی از خارج از کشور به عنوان یه وسیله برای پیشرفت کارت استفاده کنی. اگه بعدا بری توی کار فروش یا .... میتونی به راحتی هم منبع درامد داخلی داشته باشی و هم خارجی.
باید آینده نگر باشی. از هرفرصتی برای رسیدن به هدفت استفاده کنی. تو نباید به یه کلاس رفتن ساده قانع باشی. باید دنبالش بری. دنبال فروشش دنبال راه اندازی یه بیزینس از این طریق. اونموقع شرط میبندم خانوادتم انگشت به دهن میمونن
و مطمئنا دخترعمت هم توانایی های خاص خودشو داره که با تو متفاوته.
اون راه خودشو میره. تو راه خودت.
هیجوقت با کسی خودتو مقایسه نکن. تو مطمئنا بهتر و بالاتر از همشونی.
و در نهایت این تویی که بهترین موقعیت ها رو برای خودت به وجود میاری.
الانم فکرکنم خیلی سنی هم نداری. بهترین موقع برای محکم کردن پایه های پیشرفتته. برای این هدفی که داری تلاش کن و هیچوقت کوتاه نیا. با خانوادتم همراه شو و از کمک هاشون استفاده کن. مطمئنا یه روزی حسابی بهت افتخار میکنن باید خودتو بهشون ثابت کنی
