2777
2789
عنوان

مگه میشه شوهرتون بهتون بگه ک

| مشاهده متن کامل بحث + 452 بازدید | 39 پست

بگو منظورت از عرضه چیه؟ یهو دیدی تو هم نداشتی عرضه پدر شدند و من بیهوده دارم اصرار میکنم

میشه ی صلوات برای مادر مرحومم بفرستی🌷 اگ تونستی برای مادرم سوره یس بخون منم برات سوره الرحمن میخونم🌻❤️خبرم بده 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

خب حتما یه دلیلی داره که اینجوری میگه ولی ماهم خیلی با عرضه و متخصص نبودیم که مادر شدیم کم کم تجرب ...

اره خب همه همینن کاش بمیرم

مادر دوجهان غیرخدا یارنداریم😏یه صلوات میدین براخوب شدنم؟😔
اره خب همه همینن کاش بمیرم

خدا نکنه

چند سالتونه

چند ساله ازدواج کردید

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد».. ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

باهم اختلاف دارین؟شایدمیترسه خدایی نکرده زندگیتون دوم نیاره واسه همین ؟

بحرحال نبایدبااین ادبیات باهات میحرفید😑

💔همسرم💔جای توزیرخروارهاخاک نیست بلکه کنارمن هست کنارمنی ک عاشقانه تورودوست داشتم ودوست دارم و دوست خواهم داشت😔        💔همه کسم💔توازپیشم پرکشیدی ورفتی واکنون من ماندم و آینده ای پرازدرد😔
باهم اختلاف دارین؟شایدمیترسه خدایی نکرده زندگیتون دوم نیاره واسه همین ؟ بحرحال نبایدبااین ادبیات با ...

من زن‌ خوبیم براش اخه چرا

مادر دوجهان غیرخدا یارنداریم😏یه صلوات میدین براخوب شدنم؟😔
دوساله ۲۶

فعلا که خیلی وقت دارید

ماهم بعد از ۵-۶ سال زندگی تصمیم گرفتیم بچه دار شیم‌

فعلا از این راحتی و جوونیتنن لذت ببرید

بخدا بچه اینقدر سختی و دردسر داره

من که خیلی خسته شدم

ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد».. ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ  کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792