مامان و داداشم ایناا یه شهرن ما یه شهر دیگه .. اونوقت داداشم خانواده خانومش اینجان هروقت میومدن اینجا یه زنگ نمیزد که من دارم میام هر دفعه مامان میگفت داره میاد که همونجا میگفتم خودش ادم نیست یه زنگ بزنه ولی بعدش زنگ مزدیم دعوتشون میکردیم که جلو خانواده زنش زشت نباشه ... خانومش همینطور اینسری اومده و رفته من از دیگران شنیدم یه زنگ نزده که من دارم میام ؛شاید میخواستم برا مامان چیزی بفرستم ... زمین بابامو بالا کشیدن البته بابام بی تقصیر نیود رفته گفته خواهرام جهیزیه گرفتن دیگه حقی ندارن .
حالا من میخوام برم شهرستان مامان زنگ زده زنگ بزن یا پیام بده که داری میری منم گفتم به این دلایل زنگ نمیزنم مشتاق دیدارشون نیستم مامان میگه یه کاری کنین روابط حفط بشه گفتم چرا یه بار اونا تلاش نکنن همش باید از طرف ما باشه ... حالا هم میخوام زنگ زنم ... شما بودین میزدین؟