من همش فکرای منفی میکردم, خاطرات تلخ زندگیم که سالها بود بهشون فکر نمیکردم ناخواسته بذهنم میومدن و کلی شاخ و برگ پیدا میکردن و از زاویه دید همه بهش نگاه میکردم. خودمو مقصر میکردم. حس میکردم همه چیزو باختم, انگیزه برای خوب زندگی کردن نداشتم. نصف شب یهو یه خاطره بد بذهنممیومد و شروع میکردم به سرزنش خودم تااااا روشنایی صبح و حالم بددد. وسواس فکری من بیشتر روی نظرات دیگران راجب خودم و خطاهام و تاثیراتشون بود.....
الان کمتر اون فکرا سراغم میان و قدرت پیدا کردم خودمو آروم کنم