2777
2789

لایک کنید، صلوات میفرستم براتون. واقعاً احتیاج دارم به کمکتون. من به یکی از عزیزانم خیانت شده و از ازدواج متنفرم. نه به‌خاطر خودم، به‌خاطر موقعیت خانواده زیاد میان خواستگاری و من نمی‌خوام. سال کنکورم هم هست میگم میخوام درس بخوانم ولی خانواده میگن که نه دختر باید ازدواج کنه. چند سالی هست که پافشاری کردم و گفتم که نمیخوام ازدواج کنم ولی از لحاظ روانی واقعاً داغون شدم، میگرن شدید دارم و افسردگی هم گرفتم ولی مهم نیست براشون. 

آرام جانم خدایم 

بدتر از همه این که مادر دبیر و پدر استاد دانشگاه هستن (هر چند که از لحاظ سطح درک افتضاح هستن) و نمی‌توانم با هيچ کس درد و دل کنم. الان یک نفر اومده خواستگاری خانواده هم میگن راضی هستیم تو هم سن ازدواجت هست و... ولی من نمی‌خوام. به نظر شما چه‌کار کنم؟! اگر موقعیت من بودید چه‌کار می‌کردید؟!( این رو هم بگم که پدر و حتی مادرم به‌خاطر دختر بودنم از من بدشون میاد و خیلی من رو شکنجه روحی و جسمی دادن. درک نمی‌کنن ولی من نمی‌خوام از چاله به چاه بیفتم. )

آرام جانم خدایم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

شما میتونی هم ازدواج کنی هم درست رو ادامه بدی

آخه که لحاظ شخصیتی من اون آدمی نیستم که این دو کار رو پیش ببرم واقعاً سخت هست و از من بر نمیاد. تازه اگر طرف مقابل همراه نباشه بدتر هم هست 

آرام جانم خدایم 
واقعا پس درست خیلی خوبه چرا مامان بابات اینجوری میکنن 

چون بین یک سری خانواده عشیره‌ای و کم فرهنگ بزرگ شدن خصوصاً خانواده پدری که اصلاً دختر تحصیل کرده ندارن، خانواده مادری هم فقط مادر من شاغل هست اون هم پدر بزرگم فقط حامیش بوده 

آرام جانم خدایم 
چون بین یک سری خانواده عشیره‌ای و کم فرهنگ بزرگ شدن خصوصاً خانواده پدری که اصلاً دختر تحصیل کرده ندا ...

چه بد اگر فکر میکنی که میتونی بعد ازدواج ادامه بدی درست رو که هیچی ازدواج کن و تو عقد نامه هم قید کن که ادامه تحصیل بدی  یا اینکه این امسال رو ازشون وقت بگیر که کنکور رو بدی اگر قبول شدی درست رو ادامه  بده اگر نه ازدواج کن 

چه بد اگر فکر میکنی که میتونی بعد ازدواج ادامه بدی درست رو که هیچی ازدواج کن و تو عقد نامه هم قید کن ...

من قبلاً صحبت کردم باهاشون قرار شد تا خودم نخوام نگن بهم ولی خُب فقط چند ماه نگفتن الان مجدد شروع کردن. وقتی هم که میگم نه شروع می‌کنن به بد اخلاقی. منم هم هه‌ر دفعه که این طور موضوعی پیش میاد اعصابم به هم میریزه و اونها هم درک نمی‌کنن که سال کنکورم هست و مهم 

آرام جانم خدایم 
بدتر از همه این که مادر دبیر و پدر استاد دانشگاه هستن (هر چند که از لحاظ سطح درک افتضاح هستن) و نمی‌ ...

بنظر من با این شرایط ازدواج کنی بهتره البته دعا میکنم که ازدواج خوبی داشته باشی.   منم اصلا خونه بابام بهم خوش نمیگذشت با اینکه تک دخترم و بچه اول بودم ولی تمام توجه مامانم به داداشم بود بابامم که به چشم یه موجود اضافی بهم نگاه میکرد.   البته من ۲۶ سالگی ازدواج کردم ولی از ۲۰ سالگی خیلی کم توی خونه بودم    شب میومدم میخوابیدم صبح میزدم بیرون

دو ساله مبتلا به ام اس هستم...    عاشق شوهر و دخترمم.  مهربون و شوخ طبعم در عین حال مغرور.  با همه ارتباط میگیرم جز خواهر شوهرام😅 از اون موفرفری هایی هستم که آرزومه موهام لخت باشه🙄    به طلسم و جادوجنبل اعتقاد ندارم و باورم اینه که هر چیزی علت منطقی داره.   دوست دارم همیشه نماز بخونم ولی خیلی وقتا تنبلیم میکنه وضو بگیرم ! خدایا چی میشد وضو رو بیخیال میشدی...😑  خودم زیاد حرف میزنم ولی حوصله آدم پرحرف و ندارم☺
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز